دوستی داشتم که پیاده عازم کربلا شد.

دوستی داشتم که پیاده عازم کربلا شد. مشکلات و گرمای هوا باعث شد که در این سفر از دنیا برود.
مدتی از فوت او گذشت. دوستم را دیدم که در بهشتی زیبا قرار دارد.
به او گفتم چه خبر؟!
گفت همه چیز خوب است چون زائر امام حسین بودم، اما هر روز برای ساعتی عذاب می شوم!
با تعجب پرسیدم چرا؟

گفت به منزل دوستم که قصاب است رفته بودم. وقتی پذیرایی می کرد یک چاقوی زیبا دیدم و آن را در جیبم گذاشتم و به خانه آوردم و در فلان قسمت خانه مخفی کردم!

خواهش میکنم به خانه ما برو و در فلان قسمت چاقو را بردار و به آن قصاب برسان و از طرف من حلالیت بطلب…
خدا حق الناس را حتی از من که زائر کربلا بودم نمی گذرد.

📙برگرفته از کتاب تقاص، اثر گروه شهید هادی

📚همراه باشید با ما در تنها کانال رسمی گروه و انتشارات شهید هادی در ایتا👇
https://eitaa.com/joinchat/2843344995C4bdc20cf63

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.