35 – اخبار از ساعت مرگ
و نيز حاج مؤ من مزبور – عليه الرحمه – از سيد زاهد عابد، جناب سيد على خراسانى كه چند سال در حجره مسجد سردزك معتكف و مشغول عبادت بود، عجايبى نقل مى كرد از آن جمله گفت يك هفته پيش از مردن سيد مزبور به من فرمود، سحر شب جمعه كه بيايد نزد من بيا كه شب آخر عمر من است .
شب جمعه نزدش حاضر شدم مقدارى شير روى آتش بود و يك استكان آن را ميل فرمود و بقيه را به من داد و گفت بخور، پس فرمود امشب من از دنيا مى روم ، امر تجهيز من با جناب آقا سيد هاشم (امام جماعت مسجد سردزك ) است و فردا عدالت (كه در همسايگى مسجد منزل داشته ) مى آيد و مى خواهد كفن مرا متقبل شود تو مگذار ولى از حاج جلال قناد قبول كن كه مرا از مال خودش كفن كند.
پس رو به قبله نشست و قرآن مجيد را تلاوت مى كرد، ناگاه چشمانش خيره متوجه قبله شد و قريب يكصد مرتبه كلمه مباركه (لااِلهَ اِلا اللَّهُ) را مى گفت پس تمام قامت ايستاد و گفت ((السَّلامُ عَلَيْكَ يا جَدّاهُ)) پس رو به قبله خوابيد و گفت ياعلى !يا مولاى !و به من فرمود اى جوان !مترس و نگاه جبه ج من نكن ، من راحت مى شوم و به جوار جدم مى روم پس چشمهاى خود را روى هم گذاشت و خاموش شد و به رحمت حق واصل گرديد.