فصل 8. معانى حكم ، قضا و قدر الهى
از آنچه گفتيم معناى حكم و قضا و قدر خداى متعال روشن شد، زيرا تدبير حضرتش اصل قرار دادن و ترتيب اسباب است تا بدين وسيله حكم خداى متعال به مسببات متوجه گردد. نصب اسباب كلى ثابت و مستقر كه زوال و دگرگونى در آن ها راه ندارد مانند زمين و آسمانهاى هفتگانه و ستاره ها و افلاك و حركات مناسب دائم آنها كه تغيير و عدم نمى پذيرد تا مدت معين (عمر دنيا) سرآيد، قضاى خداوند مى باشد، چنانكه فرموده : فقضيهن سبع سموات فى يومين و اوحى فى كل سماء امرها: (423) ((پس آنها را هفت آسمان آفريد و كار هر آسمانى را در آن وحى كرد)).
و متوجه ساختن اين اسباب با حركات متناسب و محدود و مقدر و حساب شده اش به سوى مسبباتى كه لحظه به لحظه از اين اسباب پديد مى آيد، قدر الهى است .
پس حكم همان تدبير اولى كلى و امر اولى است كه چون يك نگاه و اشاره چشم است ، قضاءهمان وضع كلى اسباب كلى دائمى است ، و قدر همان متوجه ساختن اسباب با حركات مقدر وحساب شده اش به سوى مسبباب معدود و محدودشان به اندازه معلومى است كه بيش و كمنمى پذيرد. از اين رو هيچ چيزى از قضا و قدر او بيرون نيست و همه با فرمان ((كن باش)) ايجاد مى شوند، چرا كه چون خداوند كارى را قضا فرمايد تنها اين است كه به آنگويد: ((كن = باش )) – نه با حرف و صوت ، بلكه به معنايى كه زيبندهجلال حضرتش باشد – و آن وجود مى يابد آنگونه كه اراده اوست .