فصل 19. فلسفه اختلاف نفوس در خير و شر، سعادت و شقاوت

فصل 19. فلسفه اختلاف نفوس در خير و شر، سعادت و شقاوت
اما تفاوت نفوس در اين مورد، و نامساوى بودن آنها در خيرات و شرور، و مختلف بودن آنها در سعادت و شقاوت ، به دليل اختلاف استعدادها و تنوع حقايق است ، زيرا مواد سفلى (مادى ) به حسب خلقت و ماهيت ، در لطافت و غلظت با هم فرق دارند، و مزاج آنها در نزديكى و دورى از اعتدال حقيقى ، مختلف است و ارواح انسانى كه به ازاى آنها قرار داد نيز به حسب فطرت اوليه ، در صفا و كدورت و قوت و ضعف با يكديگر اختلاف داشته و در درجات قرب و بعد از خداى متعال به ترتيب قرار دارند، زيرا در جاى خود تحقيق شده و به اثبات رسيده كه در برابر هر ماده اى ، صورتى مناسب آن وجود دارد. بنابراين بهترين كمالات از آن كاملترين استعدادها، و پست ترين كمالات از آن ناقص ترين استعدادها مى باشد. چنانچه در سخن رسول خدا صلى اللّه عليه و آله بدان اشارت رفته است كه : الناس ‍ معادن كمعادن الذهب و الفضة ، خيارهم فى الجاهلية خيارهم فى الاسلام (483): ((مردم معدنهايى همچون معدنهاى طلا و نقره اند، خوبان آنها در جاهليت خوبانشان در اسلام اند)).


در ((فصوص الحكم )) گويند: به آنچه در عالم ثبوت خود هستى ، در عالم وجودت ظاهر مى شوى . پس حق را جز افاضه وجود بر تو و حكم براى تو بر تو نيست . پس جز خود را نستاى ، و جز خويش را نكوهش مكن . و براى حق نمى ماند مگر ستايش به خاطر افاضه وجود، زيرا آن از آن اوست نه تو.(484)
و نيز در حديث نبوى است : ((هر كه به خيرى دست يافت ، بايد خدا را بستايد، و هر كه غير آن را يافت جز خود را سرزنش نكند.(485)
و در سخن اميرمؤ منان عليه السلام آمده : ((و بايد هيچ ستايشگرى جز پروردگارش را نستايد، و هيچ ملامتگرى جز خود را ملامت نكند)).(486)
و وجهى ديگر آنكه : دانستى كه خداى بزرگ را صفات و اسمايى است متقابل كه از اوصاف كمال و نعوت جلال اند، و آنها را مظاهرى گوناگون است كه اثر آن اسماء به وسيله آنها ظهور مى يابد. پس هر يك از اسماء موجب مى شود كه اراده و قدرت خداى سبحان به ايجاد مخلوقى تعلق گيرد كه آن مخلوق از آن جهت كه متصف به آن صفت است بر آن اسم و صفت دلالت كند. از همين روست كه رحمت خداى بزرگ ايجاد تمام مخلوقات را اقتضا نموده تا همگى مظاهر اسماء حسنى و جلوه گاههاى صفات علياى او باشند.
از باب مثال ، چون خداوند قهار است ، مظاهر قهريه را كه جز اثر قهر بر آنها مترتب نمى شود چون دوزخ و ساكنانش و زقوم و خورندگانش را ايجاد نموده است . و چون بخشنده و آمرزگار است ، جلوه گاههاى بخشش و آمرزش را ايجاد كرده كه آثار رحمتش در آنها ظهور مى يابد. و ساير صفات نيز به همين ترتيب ، بنابراين فرشتگان و اشباه آنها از نيكان و بهشتيان ، مظاهر لطف اند و شياطين و پيروان آنها از اشرار و دوزخيان مظاهر قهر هستند و از همين اسماء و صفات است كه نيكبختى و بدبختى ظهور مى يابد: فمنهم شقى و سعيد. (487)
پس روشن شد كه دليلى براى نسبت ظلم و زشتيها به خداى سبحان وجود ندارد، زيرا اين ترتيب و تمايز كه گروهى در راه لطف و گروهى ديگر در راه قهر قرار مى گيرند از امور اجتناب ناپذير وجود و ايجاد، و از مقتضيات حكمت و عدالت مى باشد. و از همين روست كه يكى از علما گويد: كاش ‍ مى دانستم چرا به يك پادشاه مجازى در اين كه برخى افراد زيردست خود را وزير و نزديك خود، و برخى ديگر را رفتگر و دور از خود قرار مى دهد – بدين دليل كه هر كدام از امور ضرورى مملكت اويند – نسبت ظلم داده نمى شود، اما به خداى متعال در اين كه هر يك از بندگان خود را به چيزى اختصاص داده ، نسبت ظلم داده مى شود با اينكه هر يك در جاى خود ضرورى هستند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.