صفات فعل

صفات فعل
صفات (علاوه بر آنچه گذشت ) با انقسام ديگرى منقسم مى شوند به صفات ذات و صفات فعل . توضيح اينكه : صفت گاهى با خود موصوف قائم است مانند حيات و علم و قدرت كه با شخص انسان زنده و دانا و توانا قائم هستند و ما مى توانيم انسان را به تنهايى با آنها متصف فرض كنيم اگر چه غير از وى چيز ديگر فرض نكنيم و گاهى تنها با موصوف قائم نيست و موصوف براى اينكه با آن صفت متصف شود، نيازمند تحقق چيز ديگرى است مانند نويسندگى و سخنگويى و خواستارى ونظاير آنها؛ زيرا انسان وقتى مى تواند نويسنده باشد كه دوات و قلم و كاغذ مثلاً فرض شود و وقتى سخنگو مى شود كه شنونده اى فرض شود و وقتى خواستار مى شود كه خواستنى وجود داشته باشد و تنها فرض انسان در تحقق اين صفات ، كافى نيست .
از اينجا روشن مى شود كه صفات حقيقى خداى متعال (چنانكه گذشت عين ذاتند) تنها از قسم اول مى باشند و اما قسم دوم كه در تحقق آنها پاى غير در ميان است و هر چه غير اوست آفريده او و در پيدايش پس از اوست ، صفتى را كه با پيدايش خود به وجود مى آورد نمى شود صفت ذات و عين ذات خداى متعال گرفت .
صفاتى كه براى خداى متعال بعد از تحقق آفرينش ، ثابت مى شود مانند آفريدگار، كردگار، پروردگار، زنده كننده ، ميراننده ، روزى دهنده ونظاير آنها عين ذات نيستند بلكه زايد بر ذاتند و صفت فعلند.
مراد از ((صفت فعل )) اين است كه پس از تحقق فعل ، معناى صفت از فعل گرفته شود نه از ذات ، مانند آفريدگار كه پس از تحقق آفرينش از آفريده ها آفريدگار بودن خداى متعال ماءخوذ و مفهوم مى شود و با خود آفريده ها قائم است نه با ذات مقدس خداى متعال تا ذات با پيدايش صفت از حالى به حالى تغيير كند.
شيعه دو صفت اراده و كلام را به معنايى كه از لفظ آنها فهميده مى شود (اراده به معناى خواستن ، ((كلام )) يعنى كشف لفظى از معنا) صفت فعل مى دانند (167) و معظم اهل سنت آنها را به معناى علم گرفته و صفت ذات مى شمارند.
قضا و قدر
قانون عليت در جهان هستى به نحو استثنا ناپذير، حكمفرما و جارى است . به مقتضاى اين قانون ، هر يك از پديده هاى اين جهان در پيدايش خود به عللى (اسباب و شرايط تحقق ) بستگى دارد كه با فرض تحقق همه آنها (كه علت تامه ناميده مى شود) پيدايش آن پديده (معلول مفروض ) ضرورى (جبرى ) است و با فرض فقدان همه آنها يا برخى از آنها پيدايش پديده نامبرده محال است . با بررسى و كنجكاوى اين نظريه ، دو مطلب ذيل براى ما روشن مى شود:
1 – اگر يك پديده (معلول ) را با مجموع علت تامه و همچنين با اجزاى علت تامه اش بسنجيم ، نسبت آن به علت تامه نسبت ضرورت (جبر) خواهد بود و نسبتش به هر يك از اجزاى علت تامه (كه علت ناقصه ناميده مى شود) نسبت امكان است ؛ زيرا جزء علت نسبت به معلول تنها امكان وجود را مى دهد، نه ضرورت وجود را.
بنابراين ، جهان هستى كه هر پديده از اجزاى آن در پيدايش خود بستگى ضرورى به علت تامه خود دارد، ضرورت در سراسر آن حكمفرما و پيكره آن از يك سلسله حوادث ضرورى و قطعى تنظيم شده است ، با اين حال صفت امكان در اجزاى آن (پديده ها كه به غير علت تامّه خود نسبت و ارتباط دارند) محفوظ مى باشد.
قرآن كريم در تعليم خود اين حكم ضرورت را به نام ((قضاى الهى )) ناميده ؛ زيرا همين ضرورت از هستى دهنده جهان هستى سرچشمه گرفته و از اين روى حكم و قضايى است حتمى كه قابل تخلف نيست و عادلانه مى باشد كه استثنا و تبعيض ‍ برنمى دارد.
خداى متعال مى فرمايد:
(اَلا لَهُ الْخَلْقُ وَاْلاَمْرُ ) (168)
و مى فرمايد:
(اِذا قَضى اَمْراً فَاِنَّما يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ ) (169)
و مى فرمايد:
(وَاللّهُ يَحْكُمُ لا مُعَقِّبَ لِحُكْمِهِ ) (170)
2 – هر يك از اجزاى علت ، اندازه و الگويى مناسب خود نسبت به معلول مى دهد و پيدايش معلول موافق و مطابق مجموع اندازه هايى است كه علت تامه برايش ‍ معين مى كند مثلاً عللى كه تنفس را براى انسان به وجود مى آورد تنفس مطلق را ايجاد نمى كند بلكه اندازه معينى از هواى مجاور دهان و بينى را در زمان معين و مكان معين و شكل معين از مجراى تنفس به محوطه ريه مى فرستد و عللى كه ابصار را براى انسان بوجود مى آورد (و انسان نيز جزء آنهاست ) ابصار بى قيد و شرط را محقق نمى سازد بلكه ابصارى كه به واسطه وسائل آن از هر جهت براى وى اندازه گرفته شده ايجاد مى كند اين حقيقت در همه پديده هاى جهان و حوادثى كه در آن اتفاق مى افتد بدون تخلف جارى است .
قرآن كريم در تعليم خود اين حقيقت را ((قدر)) ناميده و به چنانكه مى فرمايد:
(اِنّا كُلَّ شَىْءٍ خَلَقْناهُ بِقَدَرٍ ) (171) .
و مى فرمايد:
(وَاِنْ مِنْ شَىْءٍ اِلاّ عِنْدَنا خَزائنُهُ وَما نُنَزِّلُهُ اِلاّ بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ ) (172)
و چنانكه به موجب قضاى الهى هر پديده و حادثه اى كه در نظام آفرينش جاى مى گيرد ضرورى الوجود و غير قابل اجتناب است همچنين به موجب ((قدر)) هر پديده و حادثه اى كه به وجود مى آيد از اندازه اى كه از جانب خدا برايش معين شده هرگز كمترين تخلف و تعدى نخواهد نمود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.