كعبه او را مي شناسد (2)

كعبه او را مي شناسد (2)

فرزدق‏ شاعر آنجا بود. گفت: ولى من او را مى‏شناسم. آن مرد شامى گفت: اى ابو فراس او كيست؟ و فرزدق بالبداهه قصیده زیبائی سرود که ترجمه دو بیت نخست آن اینچنین است:
1- «اين همانست كه بطحاء گام نهادنش را مى‏شناسد. كعبه او را مى‏شناسد و منطقه حرم و بيرون حرم او را مى‏شناسد.
2- اين پسر بهترين همه بندگان خداوند است. اين پرهيزگار پاك و پاكيزه سرشناس است.
گويد هشام خشمگين شد و دستور داد فرزدق را زندانى كردند و او را به زندان عسفان كه ميان مكه و مدينه است انداختند و چون اين خبر به اطلاع امام سجاد رسيد دوازده هزار درهم براى او فرستادند و گفتند: اى ابو فراس! ما را معذور دار كه اگر بيش از اين داشتيم براى تو مى‏فرستاديم. فرزدق آن را پس فرستاد و گفت: اى پسر پيامبر! آنچه سرودم فقط براى رضاى خدا و رسول خدا سرودم و نمى‏خواهم با چيز ديگرى آميخته شود. امام سجاد براى او برگرداند و پيام داد ترا سوگند مى‏دهم به حق خودم بر تو كه بپذيرى كه خداوند از نيت تو آگاه است و آن را پذيرفته است، و فرزدق هنگامى كه در زندان بود هشام را هجو گفت كه از جمله اين دو بيت است:
«آيا مرا ميان مدينه و شهرى كه دلهاى مردم در هواى آن است (مكه) زندانى‏ مى‏كنى؟ آن شخص (هشام) سرى بر تن مى‏كشد كه سر سرور نيست و چشمهاى لوچى دارد كه عيبهاى او را آشكار مى‏سازد.
هشام كسى را فرستاد و فرزدق را از زندان آزاد كرد.

روضة الواعظين-ترجمه مهدوى دامغانى، ص: 328 (متن عربی، الاختصاص شیخ مفید، ص191)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.