يهودان بنى قريظه پس از محاصره شدن توسط پيامبر از او درخواست كردند كه ابولبابه را بفرستد تا با او به مشورت بپردازند. ابولبابه سابقا با بنى قريظه پيمان دوستى داشت هنگامى كه وى وراد دژ شد زنان و مردان يهود، گرد وى جمع شده گريه و شيون آغاز كردند و گفتند: آيا صلاح است كه ما بدون قيد و شرط تسليم شويم . ابولبابه گفت : بلى ، ولى با دست اشاره به گلو كرد يعنى اگر تسليم گرديد كشته خواهيد شد.
ابولبابه مى دانست كه پيامبر اكرم (ص ) با موجوديت اين دسته كه خطرناكترين جمعيت براى آيين توحيد موافقت نخواهند كرد. ولى ابولبابه از اين كه به مصالح عاليه اسلام و مسلمانان خيانت ورزيده و اسرار آنان را فاش ساخت پشيمان شد و با بدنى لرزان و چهره اى پريده از دژ بيرون آمد و يكسره به مسجد رفت و خود را يكى از ستونهاى مسجد بست و با خدا پيمان بست كه اگر خداوند از تقصير وى نگذرد، تا پايان عمر به همين حالت به سر برد. مفسران مى گويند: اين آيه درباره خيانت ابولبابه نازل گرديد:
(يا ايهاالذين آمنوا لا تخونوا الله و الرسول و تخونوا اماناتكم و انتم تعلمون .)
سوره انفال آيه 27.
(اى افراد باايمان هرگز از روى علم به خدا، رسول وى و امانتهايى كه در اختيار شما قرار گرفته است خيانت نكنيد، در حالى كه خودتان هم مى دانيد كه خيانت خوب نيست .)
خبر ابولبابه به پيامبر اكرم (ص ) رسيد، فرمود: اگر قبل از اين عمل پيش من مى آمد، من از خداوند براى او طلب آمرزش مى كردم و خداوند او را مى بخشيد ولى اكنون بايد بماند تا مغفرت خدا شامل حال او گردد، همسر وى در اوقات نماز مى آمد گره هاى طنابى را كه با آن خود را به ستون بسته بود باز مى كرد و پس از انجام فريضه بار ديگر او را به ستون مسجد مى بست . شش روز گذشت ، سحرگاهان كه پيامبر مهمان ام سلمه بود، پيك وحى فرود آمده آيه زير را كه حاكى از آمرزش ابولبابه است ، آورد: (گروهى ديگر از آنها به گناهان خود اعتراف كرده عمل نيك و بد را به هم آميخته اند، شايد خداوند توبه آنها را بپذيرد، خداوند آمرزنده و رحيم است .)(2) (توبه 102)
ديدگان ام سلمه بر چهره نورانى پيامبر در حالى كه خنده اى بر لب داشت افتاد. پيامبر (ص ) به ام سلمه فرمود: خداوند از تقصير ابولبابه گذشت ، برخيز و بشارت بده . هنگامى كه همسر پيامبر بشارت آمرزش ابولبابه را به مردم داد، مرد ريختند كه بندها را باز كنند، ولى ابولبابه گفت : بايد پيامبر اكرم (ص ) اين قيد و بندها را باز نمايد، پيامبر براى اقامه نماز صبح وارد مسجد گرديد و با دستهاى مبارك خود بندها را باز كرد.
سرگذشت ابولبابه درس آموزنده اى است ، لغزش او روى احساسات نابجاى بود، گريه مردان و زنان خائن ، قدرت خوددارى را از او صلب كرد، راز مسلمانان را فاش ساخت ، ولى قدرت ايمان و ترس از خدا بالاتر از آن بود تا آنجا كه او را وادار كرد خيانت خود را آنچنان جبران كند، كه بار ديگر جراءت خيانت در خاطره او خطور نكند.
|