به ياد مرگ و سراى بعد از آن (عالم برزخ و قيامت ) بودن ، بهترين موعظه و سازنده ترين اندرز براى هر انسان است و توجه داشتن به آن ، اثر عميقى در شكستن شهوات و پايان دادن به آرزوهاى دور و زدودن زنگار از آئينه دل دارد. غفلت نمودن از مرگ ، انسان را به پستى ، بى باكى ، بى دينى و بى غيرتى مى كشاند، قلب را مى ميراند و او را از هر حيوانى گمراه تر و فرومايه تر مى كند.
در روايات از معصوم عليهم السلام وارد شده : انسان زيرك و مؤ من كسانى است كه دائما به ياد مرگ باشد و هيچ وقت از آن غفلت نكند. به چند روايت توجه كنيم .
1 – از حضرت رسول صلى الله عليه و آله سئوال كردند: زيرك ترين مؤ منان چه كسانى هستند؟ فرمود: كسى كه بيشتر به ياد مرگ بوده و خود را براى آن آماده كند.(8)
2 – نيز از آن حضرت سئوال كردند: زاهدترين مردم كيست ؟ فرمود: كسى كه قبر و عذاب هاى آن را از ياد نبرد، فريب زينت هاى دنيا را نخورد، سراى جاودان را بر اين دنياى زودگذر برگزيند، فردا را از عمر خود حساب نكند و خود را آماده مرگ نمايد.(9)
3 – هم چنين فرمود: زياد به فكر نابودكننده لذت ها باشيد. عرض شد: يا رسول الله ! آن چيست ؟ در پاسخ فرمود: مرگ است . آن كسى كه به حقيقت ، از مرگ ياد مى كند در وسعت و گشايش زندگى باشد، غرورش برطرف شود، دنيا بروى تنگ گردد، اگر در مضيقه و سختى باشد با ياد مرگ ، از فشار فكرى رهايى يابد و دنيا در نظرش وسيع و گسترده شود.
4 – از امام صادق عليه السلام در اين باره نقل شده : به ياد مرگ بودن ، خواهش ها و هوس هاى نفسانى و شهوتهاى سركش را در درون آدمى ، مى ميراند و ريشه هاى غفلت را از دل مى كند، قلب و دل را به وعده هاى الهى نيرو مى بخشد، طبع و خوى بندگى را در نهاد انسان نرمى مى دهد و لطافت مى آفريند، نشانه هاى هواپرستى و رنگ و رنگارهاى دل باختگى به دنيا را در هم مى شكند، شعله هاى حرص و طمع را خاموش مى كند، دنيا را در نظر انسان پست و كوچك مى گرداند. اين است معنى سخن پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله كه فرمود: ((يك ساعت فكر كردن از هفتاد سال عبادت بهتر است .))(10)
به فكر مرگ بودن ، انسان را از گناه باز مى دارد، او را به سوى كارهاى نيك فرا مى خواند، ايمان را در دل مى آفريند، به زندگى و حيات انسان معنى و جهت مى دهد.
خير و خوشبختى براى آن كسى است كه ملائكه هنگام آمدن مرگ او را تكريم و احترام كنند و به شايستگى بدرقه نمايند.
خداوند متعال ، ((مرگ )) و حيات را در چند جاى قرآن فقط به خود نسبت مى دهد. در يك جاى آن فرموده :
له ملك السموات و الارض لا الله الا هو يحيى و يميت (11)
((خداوندى كه حكومت آسمان ها و زمين از آن او است ، خداوندى كه معبودى شايسته پرستش جز او وجود ندارد، خداوند، زنده مى كند و مى ميراند و نظام حيات و مرگ به فرمان او است )).
در آيه ديگر مى فرمايد:
و الله يحيى و يميت و الله تعلمون بصير(12)
((خداوند، زنده مى كند و مى ميراند (و بهر حال مرگ و حيات به دست او است .) و خداوند، از همه اعمال بندگان با خبر است )).
فقط در يكى از آيات به علت مرگ و حيات انسان اشاره كوتاهى مى كند. آن جا كه مى فرمايد:
الذى خلق الموت والحياة ليبلوكم ايكم احسن عملا و هو العزيز الغفور(13)
(( (خداوند) آن كسى است كه مرگ و حيات را آفريد تا شما را بيازمايد كه كدام يك بهتر عمل مى كند و او عزيز و غفور است .))
در آيه ، نخست آفرينش مرگ و حيات را به عنوان نشانه قدرت بى پايانش معرفى مى كند. سپس مى فرمايد:
هدف از اين آفرينش ، حسن عمل است . آزمايشى كه به عنوان انسان ها و هدايت به سوى قرب پروردگار خواهد بود.
ثانيا، دنيا را به عنوان يك ميدان آزمايش معرفى كرده است ، ميدانى براى آزمايش ((بهترين افراد از نظر عمل )) و طبعا كارت (عمل بهتر و خالص تر، زهد فزون تر، عقل و خرد كامل تر، خداترسى قوى تر، عمل كرد بيشتر به اوامر و نواهى خدا، بيشتر به ياد و آماده مرگ بودن و تهيه زاد و توشه براى مسافرت به سوى آخرت كه همه اين ها از مصاديق حسن عمل است .)