مرگ مؤ منان

مؤ منان و نيكوكاران ، ظالمان و بدكاران ، از همان لحظه ((مرگ )) از هم جدا مى شوند و حالات متفاوتى دارند. يا تعبير ديگر، نتيجه هاى اعمال و عقائدشان ، از همان لحظه كم كم ظاهر و آشكار مى گردد.
موقع جان دادن مؤ منان ، فرشتگان رحمت ، با كمال مهربانى و لطف ، با اخلاق نيك و بشاشت براى قبض روح آنها و آنان را به بهشت بشارت مى دهند. قرآن در اين باره چنين مى فرمايد:
ععع الذين تتوفاهم الملائكة طيبين يقولون سلام عليكم ادخلوا الجنة بما كنتم تعملون (39)
((پرهيزكاران كسانى هستند كه ملائكه (قبض ارواح و فرشتگان رحمت ) روحشان را مى گيرند. در حالى كه (از نظر عقيده و گفتار و كردار)، پاك و پاكيزه اند. به آنها مى گويند: سلام بر شما باد. (سلامى كه نشانه سلامت و امن و امان است ) به خاطر اعمال نيكى كه انجام مى داده ايد داخل بهشت شويد)).


در واقع ، پاداش پاكى و تقوا چيزى جز اين نيست كه فرشتگان الهى با سلام و درود از ايشان استقبال كنند و آنها را به بهشت دعوت نمايند، دعوتى كه آميخته با لطف و محبت و احترام باشد!

ملايك از آنها چو گيرند جان
بر آن ها گشايند اينان زبان
چو پاكيزه مانديد ز اعمال زشت
كنون پس در آييد اندر بهشت

در اين جا ممكن است بهشتى كه فرشتگان مى گويند داخل آن شويد، اشاره به بهشت برزخى باشد كه مؤ منان ، بعد از قبض روح شدن داخل آن مى شوند و ممكن است اشاره به بهشت قيامت باشد كه بهشت برزخى درهاى آن حساب مى شود.
((مقربين و مؤ منين نيكوكار هنگامى كه در آستانه مرگ قرار مى گيرند در نهايت آرامش و راحتى و شادى چشم از جهان مى پوشند. خداوند درباره آنان مى فرمايد:
فاما ان كان من المقربين فروح و ريحان و جنت نعيم و اما ان كان من اصحاب اليمين فسلام لك من اصحاب اليمين (40)
كسى كه در حالت احتضار و واپسين لحظات زندگى قرار مى گيرد اگر از مقربان باشد در نهايت راحتى و آرامش و روح و ريحان است ، و در بهشت پر نعمت جاى مى گيرد.
((اما اگر از مؤ منان نيكوكار اصحاب يمين باشند، (همان مردان و زنان صالحى كه نامه اعمالشان به نشانه پيروزى و قبولى به دست راستشان داده مى شود) به ايشان گفته مى شود: سلام بر تو از سوى دوستانت كه از اصحاب يمين هستى .
پس مؤ منان نيكوكار هنگام ((مرگ ))، به راحتى و ناز و نعمت ، به آرامش كامل ، به رحمت و مغفرت از گناهان ، به آزادى از آتش دوزخ ، به بشارت به دخول در بهشت دست مى يابند.
با آمدن ((مرگ ))، پرده حجاب برداشته شده ، و ارتباطشان با محبوبشان نزديك تر و روشن تر مى گردد، طبيعى است در آن حال فرح و سرورى بر روحشان غالب مى شود و در آن دم به زبان حال مى گويند:

حجاب چهره جان مى شود غبار تنم
خوشا دمى كه از اين چهره پرده برفكنم
چنين قفس نه سزاى چو من خوش الحانيست
روم به گلشن رضوان كه مرغ آن چمنم
خرم آن روز كز اين منزل ويران بروم
راحت جان طلبم و ز پى جانان بروم
خرم آن روز كه پرواز كنم تا در دوست
به هواى سر كويش پرو بالى بزنم
چون بلال از ضعف شد هم چون هلال
رنگ مرگ افتاد بر روى بلال
جفت او ديدش بگفتا: و احرب
پس بلالش گفت : نه نه و اطرب
تاكنون اندر حرب بودم ز زيست
تو چه دانى مرگ چون عيش است و چيست
اين همى گفت و رخش در عين گفت
نرگش و گلبرگ و لاله مى شگفت
تاب رو و چشم پر انوار او
مى گواهى داد بر گفتار او
گفت : جفتش الفراق اى خوش خصال
گفت : نه نه الوصال است الوصال
گفت : جفت امشب غريبى مى روى
از تبار و خويش غايب مى شوى
گفت : نه نه بلكه امشب جان من
مى رسد خوش از غريبى در وطن
گفت : اى جان و دل و احسرتاه
گفت : نه نه جان من ، وادولتا
گفت : آن رويت كجا بينيم ما
گفت : اندر خلقه خاص خدا(41)

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.