داستان سعد بن معاذ

در اين جا لازم است سعد بن معاذ را بيان كنم كه : او با آن همه ايمان و اعتقاد و با آن همه خدماتى كه به اسلام و مسلمين كرده بود باز قبر او را فشار داد. او در جنگ هاى اسلامى مانند جنگ بدر، احد، خندق و…. شكرت داشت و در جنگ بدر پرچم دار طايفه اى بود.


سعد يكى از اصحاب بزرگ پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم و از اهل مدينه بود. او رئيس انصار و فوق العاده نزد رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم و مسلمين محترم بود به طورى احترام داشت كه وقتى سواره مى آمد. رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم مى فرمود: مسلمين به استقبالش روند و خود پيامبر هم هنگام ورودش تمام قامت در برابر او بر مى خواست . در جنگ خندق از خود گذشتگى هايى نشان داد تا آن كه تيرى به دستش اصابت كرد و دچار خون ريزى شد. در اين حالت گفت :
خدايا! اگر از جنگ قريش ، چيزى باقى گذاشته اى مرا زنده بدار؛ چون من بيشتر از هر كس به جنگ با آنان علاقه مند هستم و اگر جنگ به پايان رسيده است همين تير را وسيله شهادت من قرار ده و مرا نميران تا. چشمم به خوارى و نابودى يهوديان بنى قريضه روشن گردد.
بعد از آن ، سعد محل زخم خود را محكم بست و از خون ريزى جلوگيرى كرد. لكن دست او تورم نمود. به دستور پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم در مسجد، خيمه اى برافراشتند و سعد در آن خيمه ، تحت درمان قرار گرفت و خود پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم پرستارى او را عهده دار شد.(184) و اين دعا را در حق او مى كرد. ((خدايا! سعد در راه تو جهاد كرد و پيامبرش را تصديق نمود، روح او را به خوبى بپذير.))(185)
بعد از خاتمه جنگ خندق و محاصره قلعه بنى قريطه و در فشار قرار گرفتن آنان .
حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم حكميت جنگ با يهوديان را به او واگذار كرد و به آنان فرمود: آيا راضى هستيد يكى از قبيله شما را حكم گردانم و به حكم او راضى شويد. گفتند: بلى ، آن مرد كيست ؟
فرمود: سعد بن معاذ است . يهود گفتند: به حكم او راضى شديم . حضرت دستور داد: او را بر تختخوابى گذاشتند و پيش يهود آوردند. يهوديان بنى قريضه دور بستر او جمع شدند و مى خواستند كه او درباره آن ها نيكى كند. سعد گفت : آيا به حكم من راضى هستيد! گفتند: آرى ، والله راضى هستيم . گفت : هر حكمى درباره شما بكنم به آن راضى هستيد. گفتند: بلى ، آن گاه متوجه حضرت شد و گفت : شما چه مى فرماييد؟ حضرت فرمود: اى سعد! حكم كن در حق ايشان ، زيرا هر حكمى كه تو در حق ايشان بكنى من راضى هستم .
عرض كرد: يا رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم ! مردان ايشان را بكش ‍ و زنان و اطفال آنان را اسير كن و اموالشان را در ميان مهاجر و انصار قسمت فرما. حضرت فرمود: حكمى كردى كه خدا در بالاى هفت آسمان چنين حكم كرده بود. بعد از آن جاى زخم تير، طبق خواسته خودش كه از خدا درخواست كرده بود منفجر شد و شروع به خون ريزى نمود تا از دنيا رفت .(186)
صبح آن روزى كه سعد از دنيا رفت . جبرئيل نازل شد و عرض كرد: يا رسول الله ! چه كسى از امت تو از دنيا رفته است ، كه فرشتگان آسمان روح او را به يك ديگر مژده مى دهند؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.