کلام شهدا وقتی به شهر می آمد حتما بایستی به خانواده های شهدا سرکشی می کرد. ده دقیقه می رفت و می نشست، دستی به سر و صورت پدران شهدا می کشید و برای بچه های آنها چیزی خریده و آنان را می بوسید. آنقدر آنان را دلداری می داد که یکبار یکی از پدران شهدا از محبت های حاجی اشک شوقش سرازیر شد، دستهای خود را بالا برد و از خدا خواست که این عزیز (حاج همت) را برای اسلام حفظ کند. این بود کلام و رفتار و حرکت و قدم او با مردم علی الخصوص خانواده ی شهدا. منبع: شهید محمد ابراهیم همت شهيد عبد الرسول ناصري اردكاني |
|
خاطره ای از شهدا وقتی به شهر می آمد حتما بایستی به خانواده های شهدا سرکشی می کرد. ده دقیقه می رفت و می نشست، دستی به سر و صورت پدران شهدا می کشید و برای بچه های آنها چیزی خریده و آنان را می بوسید. آنقدر آنان را دلداری می داد که یکبار یکی از پدران شهدا از محبت های حاجی اشک شوقش سرازیر شد، دستهای خود را بالا برد و از خدا خواست که این عزیز (حاج همت) را برای اسلام حفظ کند. این بود کلام و رفتار و حرکت و قدم او با مردم علی الخصوص خانواده ی شهدا. شهید محمد ابراهیم همت منبع : کتاب همت |