از امام جعفر صادق عليه السلام روايت شده است : در بنى اسرائيل عابدى بود از شدت عبادت او حضرت داود تعجب مى كرد. خداوند وحى نمود: اى داود! از زيادى عبادت او تعجب نكن ؛ چون عبادت او خالص نيست و از روى ريا و خودنمايى مى باشد.
بعد از مدتى عابد از دنيا رفت . به داود خبر دادند كه : عابد از دنيا رفت . فرمود: برويد او را دفن كنيد و به خاك سپاريد. مردم از شكرت نكردن داود عليه السلام ناراحت شدند كه چرا بايد در تشييع جنازه عابد شركت نكند؟ وقتى او را غسل دادند. پنجاه نفر از جاى خود بلند شدند و شهادت دادند كه خدايا! غير از خير و خويى از اين شخص چيز ديگرى نديديم و بعد از آن بر او نماز خواندند. پنجاه نفر ديگر شهادت دادند و گفتند: خدايا! غير از خوبى و نيكى از او چيزى نديده ايم ، بعد از دفن هم پنجاه نفر ديگر همين شهادت را دادند.
خداوند به داود عليه السلام وحى كرد: چه چيز باعث شد كه در تشييع جنازه عابد شركت نكردى ؟ عرض كرد: خدايا! به واسطه همان چيزى كه به من اطلاع دادى و گفتى او رياكار است . وحى شد: درست است كه عملش براى خدا نبود وليكن عده اى از مؤ منان به نفع او شهادت دادند، من هم شهادت آن ها را درباره او قبول كردم و او را عفو نمودم .(225)