بعد از درگذشت پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله ، موضوع غسل آن حضرت پيش آمد و طبق وصيت او كه نزديكترين فرد او را غسل دهد، اميرمؤ منان عليه السلام غسل دادن آن جناب را به عهده گرفت .
بعد از تمام شدن غسل ، سه روز بدن پيامبر صلى الله عليه و آله روى زمين ماند. در اين مدت گاهى اوقات حضرت على عليه السلام خود را روى آن حضرت خم مى كرد و درد دلهاى خود را با او بيان مى نمود.
از جمله مطالب و درد دلهاى على اين بود كه مى گفت : اى پيامبر خدا! پدر و مادرم به فدايت باد. با مرگ تو رشته نبوت قطع گرديد، با مرگ تو چيزى قطع شد كه با مرگ پيامبران ديگر قطع نشد و آن نبوت و وحى الهى و اخبار و آگاهى از آسمانها بود.
يا رسول الله ! اگر مرا، امر به صبر نكرده و از بى تابى منع ننموده بودى ، آن قدر در فراق تو گريه مى كردم و اشك مى ريختم تا اشكم تمام و سرچشمه آن خشك شود. اين درد جانكاه و حزن و اندوه ، دائما باقى است و تازه اين ها در مصيبت تو كم است ، اما حيف كه نمى توان مرگ را بازگرداند و آن را دفع كرد و جز اين چاره اى نيست .
يا رسول الله ! پدر و مادرم به فداى تو باد! ما را سراى ديگر و در پيشگاه پروردگارت ياد كن ، به فكر باش و هرگز ما را فراموش نكن .(331)
اميرالمؤ منين عليه السلام مانند زمان حيات پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله با آن حضرت صحبت مى كند و او را مورد خطاب قرار مى دهد.
چه جمله اى از اين بالاتر و روشن تر كه امام مى گويد: يا رسول الله ! ما را پيش پروردگار، در سراى ديگر ياد كن و به خاطر بسپار.
آيا يك انسان عاقل و خردمندى ، به خود اجازه مى دهد كه بگويد: امام اين جمله را به عنوان تسكين دل مى گفت و پيامبر حرفهاى او را نمى شنيده است .