صحبت كردن پدر و مادر پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم

انس بن مالك از باذر روايت كرده كه گفت : رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم را ديدم ، كه در شب از خانه اش بيرون آمده در حالى كه دست على بن ابيطالب عليه السلام را گرفته است و هر دو به جانب قبرستان روانه اند. من هم همواره دنبالش رفتم تا به قبرهاى اهل مكه رسيدند.


آن حضرت به طرف قبر پدرش عبدالله (كه سابقا طرف راست مسجد و حرم حضرت رسول قرار داشت و الان آن جا را مصلا كرده اند و رو به روى خوخه ابوبكر قرار دارد) متوجه شد و نزد آن قبر دو ركعت نماز خواند، ناگاه قبر شكافته شد. ديديم عبدالله در ميان آن نشسته است و مى گويد:
((اشهد ان لا اله الا الله و انك نبى الله و رسوله )).
حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: ((اى پدر))! ولى تو كيست ؟ عبدالله گفت : ولى چيست ؟ فرمود: ولى تو على بن ابيطالب است . عبدالله گفت : ((اشهد ان عليا ولى الله )) سپس آن حضرت فرمود: به بوستان و باغ هاى بهشت بازگرد.
بعد از آن متوجه قبر مادرش ((آمنه )) بنت وهب شد و آن جا هم ، دو ركعت نماز خواند. پس قبر شكافته شد و ((آمنه )) شهادتين را ادا كرد. باز حضرت فرمود: اى ((مادر))! ولى تو كيست ((آمنه )) گفت : اى فرزند! ولى چيست ؟ فرمود: على بن ابيطالب كه ولى تو است ، ((آمنه )) شهادت به ولايت على دارد و گفت : على ولى من است . آن گاه حضرت فرمود: اى ((مادر))! به باغ و بوستان ابديت برگرد ((آمنه )) هم به قبر خود(344)

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.