.آیت الله میرزا علی آقا غروی علیاری

.آیت الله میرزا علی آقا غروی علیاری
در سال 1340 هـ .ق. در معیت مرحوم آیة اللّه حجت، راهی نجف اشرف، علی ساکنها آلاف التحیة والتحف، شدم. ابتدا در مدرسه مرحوم آیة اللّه العظمی ایروانی، حجره گرفتم. این مدرسه، به خاطر این که مدتها تعمیر نشده بود، امکانات کافی نداشت. هوای گرم نجف، شوری آب و شاید هم ناآشنایی بنده به آب و هوای آن جا به شدّت مرا می آزرد. مطالعه در حجره مدرسه برایم ممکن نبود. روزی چندبار داخل حوض آب می رفتم، تا بتوانم گرما را تحمل کنم و اندکی به مطالعه و تحقیق بپردازم.

بعدها، یکی از فضلاء توانست از فرزند مرحوم سید یزدی، برایم اجازه بگیرد که روزها از سردابهای مدرسه سید استفاده کنم. روزها پس از نهار، برای استراحت و مطالعه می رفتم آن جا. سردابها همه پر بود از طلابی که یا مطالعه می کردند و یا استراحت. تنها یک سرداب، که میوه ها و قوت و غذایشان را می گذاشتند، خالی بود و من در آن جا استراحت می کردم. خیلی نمور بود، ولی چاره ای نبود. مدتی گذشت تا آن که عنایت خداوند و توجه ابوالائمه(ع)، شامل حالم گشت و در طبقه فوقانی مدرسه بخارایی، حجره ای پیدا شد و به آن جا منتقل شدم. هشت سال در آن مدرسه بودم. مدرسه خوبی بود، سردابهای متعددی داشت. از نظر استراحت و مطالعه مشکلی نداشتم. از نظر مادی هم بحمد اللّه خوب بودم. مرحوم جدّم، هرسه ـ چهار ماه، دویست تومان برایم می فرستاد. عشق به درس و بحث، خیلی از چیزها را از یادم برده بود. از صبح زود تا بعد از نماز مغرب و عش، یکسره مشغول تحصیل و مباحثه بودم: اول صبح درس مرحوم نائینی در مسجد هندی، بعد از آن درس مرحوم آیة اللّه محقق زنجانی، بعد درس مرحوم آقاضیاء، پس از آن، درس آقا سید ابوالحسن اصفهانی و عصرها درس مرحوم آقا سید ابراهیم ا صطهباناتی حاضر می شدم.

در خلال این درسها، از محضر آیات: میرزا ابوالحسن مشکینی اصول و حجت کوه کمره ای فقه استفاده کردم.

در علم رجال از محضر سید ابوتراب خوانساری و معقول از محضر استاد میرزا احمد آشتیانی و عرفان و اخلاق از محضر قطب العارفین، قاضی طباطبایی، بهره ها برده ام.

روزهای جمعه هر هفته، آنها را پاکنویس می کردم.

گاهی، شبها که خواب می دیدم به تبریز رفته ام، در همان عالم خواب، به شدت ناراحت می شدم که چرا حوزه را ترک کرده ام. وقتی از خواب برمی خاستم، از این که هنوز در حوزه نجف بودم، خدا را شکر می کردم. حاضر بودم جدّم برایم پول نفرستد، ولی به من اجازه ماندن در نجف را بدهد. ولی متأسفانه، ایشان پس از مدتی امر فرمود: باید به تبریز برگردم. حتی حضرات آیات عظام: اصفهانی، عراقی و زنجانی برای ایشان مرقوم فرمودند.

کانال سیره علما @sireolama

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.