شوخ‌طبعی

شوخ‌طبعی
.
آیت‌الله میرزا حسن ابوترابی(ره) «اگر میشد چند جلد کتاب با خودم دفن کنم، میگفتم که با من دفن کنند، اگر فراغتی آنجا حاصل شد بخوانم!

در عالم خواب شهید مطهری را دیدم (بعد از شهادت) گفتم: دیگر کتابی در دست تالیف دارید؟ گفتند: بله! کتابی در معاد؛

چند وقت بعدش کتاب معادشان در آمد!» .
.
. «میگویند چقدر کتاب داری؟! به واسطه سنگینی این همه کتاب، خانه سنگین میشود و باعث خرابی سقف میشود! میگویم: در هر شغلی وسایلی باید باشد. هر شغلی وسایلی دارد: کشاورز وسایلی دارد، آهنگر وسایلی دارد… ما هم وسیله کارمان کتاب است.» .
. .
«60 سال است که برونشیت دارم و میگویند خوب نمیشود؛ خب، خوب نشود! ولی امید دارم، نشاط دارم، یک سر مویی ملال نیست.» .
.
. «مطالب در ذهن ما کبوتر جلد است! میپرد و دوباره می آید. این بار که آمد سریع میگیرمش که در نرود! معلوم است چیزی در اختیار ما نیست {و همه چیز در اختیار خداست}» .
.
.
«نمیخواهم خودستایی کنم که هر کتابی را بنده دارم ولی جوابش اینه که: یحمل اسفارا!»
.
.
«حریف مجلس ما خود همیشه دل میبرد…. علی الخصوص که پیرایه‌ای بر او بستند،
قصه دندان های مصنوعی ماست!»

کانال سیره علما @sireolama

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.