عالم جليل آقاى حاج ملا محمد كزازى در قم قضاوت ميكرد حاج ميرزا ابوالفضل زاهدى گفت كه برادر ايشان يكنفر را كشته بود اولياء مقتول پيش ملا شكايت برده و تقاضاى قضاوت كردند،
ولى شهوديكه براى اثبات ادعاى خويش آوردند كافى نبود از اينرو ادعاى آنها بدرجه اثبات شرعى نرسيد و در حال ركود ماند. اولياء مقتول از مرافعه دست برداشتند. ششماه از اين جريان گذشت ، برادر ملا محمد بگمان اينكه خويشاوندان مقتول دست برداشته اند و ديگر از اقرار و اعتراف او زيانى وارد نميشود خصوصا در نظر گرفت كه قاضى برادر من است و قطعا پرده از روى كار برنميدارد.
روزى بر سبيل اتفاق داستان قتل را پيش برادر خود اقرار كرد. ملا محمد همان ساعت بورثه مقتول اطلاع داد و حكم قصاص درباره برادر خويش صادر نمود اولياء مقتول حكم آن مرحوم را پيش حاكم و والى برده و درخواست اجرا نمودند، والى گفته بود از انصاف دور است كه خاطر چنين شخص بى آلايشى را باندوه قتل برادر مبتلا نمايد. چنانكه او ديانتش اقتضا كرده و اين حكم را داده ، شما هم جوانمردى كنيد و گذشت نمائيد آنها نيز فتوت كرده هم از قصاص و هم از خونبها گذشتند.(27)