130 – فريادرسى از درمانده بيابان
سيد جليلى كه از اهل علم و قطع به صدق و سداد و تقواى او هست وقتى پياده از سامرا براى زيارت حضرت سيد محمد مى رفته و جاده را گم كرده بوده و پس از ياءس از زندگى خود به واسطه عطش فوق العاده و گرسنگى و وزيدن باد سموم در قلب الاسد، بيهوش شده روى خاكهاى گرم افتاده بود، دفعتا چشم باز كرده سر خود را بر دامن شخصى مى بيند آن شخص كوزه آبى به لب او رسانده ، سيد مى گويد چنين آبى در مدت عمر در شيرينى و گوارايى نچشيده بودم ، پس از سيراب شدن سفره را باز نموده دو سه قرص نان ارزن به جهت سيد تهيه فرموده سيد غذا ميل نموده و آن عرب به سيد فرمود يا سيد در اين نهر جارى خود را شستشو بده .
سيد مى گويد عرض كردم يااخا! اينجا نهرى نيست من از عطش مشرف به هلاكت بودم و شما به داد من رسيديد.
عرب فرمود اين آب است و جارى و زلال و خوشگوار، مى گويد به مجرد صدور اين كلمه از شخص عرب متوجه شدم ديدم نهر باصفايى است و تعجب كردم نهر به اين نزديكى و من از عطش مشرف به تلف بودم .
الحاصل ، عرب فرمود يا سيد قصد كجا را دارى ؟ عرض كرد حرم مطهر حضرت سيدمحمد، عرب فرمود اين حرم سيدمحمد است ، سيد مى گويد ديدم نزديك سايه بقعه حضرت سيدمحمد هستم و حال آنكه محلى را كه راه را گم كرده بودم قادسيه بود و مسافت زيادى تا سيدمحمد بود به هرحال از فوايدى كه در اين چند قدم آن عرب مذاكره فرموده بود تاءكيد شديد در تلاوت قرآن مجيد و انكار شديد بر كسانى كه مى گويند قرآن تحريف شده حتى نفرين فرمودند بر روايتى كه جعل احاديث تحريف را نموده اند.
و نيز تاءكيد در برّ والدين حيا و ميتا و تاءكيد در زيارت بقاع متبركه ائمه و امامزاده ها و تعظيم آنها و تاءكيد در احترام ذرّيه علويه و تاءكيد در نمازشب . و فرمود يا سيد حيف است از اهل علم كه خود را وابسته به ما بدانند و مداومت بر اين عمل ننمايند وسفارشهاى ديگرى هم فرمود.
سيد مى گويد چون به نظرم خطور كرد كه اين شخص عرب كيست كه اين امور غريبه از او ديدم و اين نصايح از او شنيدم ، فورا از نظرم ناپديد شد.