بغضی که به گلویم گره خورده بود را قورت دادم…
نگاهم می کند؛
میگوید:
تا کی میخواهی به این پنجره خیره شوی؟
نگاهش نمیکنم؛
جوابش را هم نمیدهم….
توی دلم میگویم:
*او* که بیاید….
هم گرهها باز میشود…
هم بغض ها…
هم پنجرهها…
#سلام_بهانه_زندگی_من
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@montazer_ir