سيد نعمت الله جزايرى در كتاب نوادرالاخبار مى نويسد كه برقى از بعضى صحابه نقل كرد. حضرت صادق عليه السلام فرمود: در ميان بنى اسرائيل عابدى رياكار و متظاهر بود به داود پيغمبر صلى الله عليه و آله وحى رسيد كه فلان عابد رياكار است پس از چندى عابد از دنيا رفت ، داود به جنازه او حاضر نشد. چهل نفر از بنى اسرائيل اجتماع كرده در موقع تهيه وسائل تكفينش مى گفتند اللهم انا لانعلم منه الا خيرا و انت اعلم به منا) خدايا جز خوبى ما از او نديده ايم تو دانائى بواقع امر. خداوند عابد را به همين شهادت آمرزيد، پس از آنكه دفنش كردند عده ديگرى مساوى عدد اول همان گواهى را دادند.
خداوند به داود وحى كرد: چه وادار كرد تو را بر جنازه عابد حاضر نشدى ؟ عرض كرد پروردگارا سببش اطلاع من از رياكاريش بود كه تو خود خبردارى خطاب رسيد اى داود چهل نفر به خوبى او گواهى دادند من از كردارش گذشتم و او را عفو نمودم با اينكه از باطنش خبر داشتم .
محدث بزرگوار سيد نعمة الله مى گويد شايد استناد به همين حديث كرده شيخ جليل معاصر، علامه مجلسى صاحب بحارالانوار استحباب شهادت چهل مؤ من را به نيكى و خوبى در كفن برادر مؤ من خود و من خودم از كسانى بودم كه شهادت بر كفن مولى علامه مجلسى نوشتم در حال حيوة و زندگى ايشان . در كتاب شرح تهذيب سيد مى گويد روز جمعه اى علامه مجلسى در مسجد جامع اصفهان به منبر تشريف برده بودند تا مردم را موعظه نمايند، ابتدا عقايد خود را راجع به ايمان و توابع آن اعتراف كردند.
سپس گفتند مردم ! اعتقاد من اينست ، خواهش مى كنم آنچه شنيديد بر كفن من گواهى دهيد، كفن خودشان را به مسجد آورده بودند، مردم گواهى خويش را نوشتند(34).