روزى مالك اشتر خدمت على (ع ) مشرف شده عرض كرد يا اميرالمؤ منين با اهل كوفه جنگ جمل را بپايان رسانديم و با مردم بصره و كوفه بر شاميها در جنگ صفين پيروز شديم ، آنزمان راى آنها يكى بود، اينك بواسطه اينكه شما در تقسيم بيت المال از روى عدالت با آنها رفتار مى كنى ، شريف و وضيع آزاد و بنده ، عرب و عجم در نظر شما يكسانند، مردم تاب ندارند نيتهايشان ضعيف گرديده براى رسيدن به آرزوهاى خود طرف شما را واگذاشته بجانب معاويه ميروند اهل دين و حقيقت كمند، بيشتر اينها خواستار دنيايند دين را نيز براى دنيا ميفروشند ممكن است شما اين مال از به آنها بدل ننمائى تا ميل بجانبتان پيدا نموده علاقه واقعى نسبت بشما را پيروز نموده دشمنان را سركوب مى نمايد الخ .
على (ع ) فرمود مالك آنچه گفتى از روش ما در عدالت ، خداوند مى فرمايد (من عمل صالحا فلنفسه و من اساء فعليها) با وجوديكه روشم اينست باز مى ترسم مبادا كوچكترين كوتاهى يا ذره اى انحراف از من سر زده باشد اما پراكنده شدن مردم بواسطه تاب نياوردن بر دشوارى و سنگينى حق و عدالت ، خدا ميداند فرار آنها از من نه براى اينستكه ستمى از طرف او ميروند فقط بواسطه رسيدن به بيراهه هاى دنياى فانى ، از حقيقت بر گشته روى بباطل مياورند در روز قيامت مورد پرسش قرار خواهند گرفت كه آيا شما براى دين عمل ميكرديد يا دنيا؟
تذكريكه راجع بدادن اموال باشراف دادى من هرگز حق كسى را بديگرى نخواهم داد و بوسيله مال مردم نصرت نميجويم .(91)