| صبح بى تو رنگ بعد از ظهر يک آدينه دارد | بـى تـو حـتى مـهربانى حالتى از کينه دارد | |
| بـى تو مى گويند تعطيل است کار عشقبازى | عـشق امـا کى خـبر از شنبه وآدينه دارد | |
| جـغد بـر ويرانه مى خواند به انکار تو، اما | خـاک اين ويرانه ها بويى از آن گنجينه دارد | |
| خـواستم از رنـجش دورى بگويم يادم آمد | عـشق بـا آزار خـويشاوندى ديرينه دارد | |
| روى آنـم نـيست تا در آرزو دستى برآرم | اى خوش آن دستى که رنگ آبرو از پينه دارد | |
| در هـواى عـاشقان پر مى کشد با بيقرارى | آن کبـوتر چاهى زخمى که او در سينه دارد | |
| نـاگهان قـفل بزرگ تيرگى را مى گشايد | آنکه در دسـتش کلـيد شهر پر آيينه دارد |
بیاد امام زمان مظلوم و غریبم اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج

