روزى رسول (ص) با اصحاب نشسته بود . جوانى نيرومند، صبح زود، بر ايشان بگذشت. يكى پرسيد: (( در اين وقت صبح به كجا مىروى؟ )) گفت: (( به دكانم در بازار . )) گفتند: ((دريغا!اگر اين صبح خيزى او در راه خداى تعالى مىبود، نيكتر بود . )) رسول (ص) گفت: ((چنين مگوييد، كه اگر براى آن باشد كه خود را از خلق بىنياز كند و يا معاش پدر و مادر خويش يا زن و فرزند را تأمين كند، او در همين حال، در راه خدا گام بر مىدارد . ))
و عيسى (ع) مردى را ديد، گفت: (( تو چه كار مىكنى؟ )) گفت: ((عبادت مىكنم . )) گفت: (( قوت و غذا از كجا مىخورى؟ )) گفت: ((مرا برادرى است كه قوت مرا فراهم مىآورد.)) عيسى (ع) گفت: (( پس برادر تو از تو عابدتر است . )) ?