کتاب:کلید سعادت قسمت 6

 

 

 

O 8. حمد و ثناهاى مخصوص پيش از دعا
حمد و ثناهاى مخصوصى كه پيش از دعا سزاوار است انجام شود، بر هفت نوعند: (399)
نوع اول : ده بار يا الله گفتن .
عن ايوب بن الحراخى اديم عن ابى عبدالله (ص ) قال : من قال يا الله يا الله عشر مرات قيل له : لبيك ما حاجتك ؟
ابى ايوب از امام صادق (ع ) روايت مى كند كه ، آن حضرت فرمود: هر كس ده بار يا الله بگويد، به او گفته مى شود: لبيك ! چه حاجت دارى ؟
احمد بن فهد فى عهدة الداعى قال : روى عن الصادق (ع ) فيمن قال : يا الله ، الله – عشرا مرات متتابعات – فانه لم يقلها مؤ من الا قال ربه : لبيك عبدى سل حاجتك . (400)
سيد بن طاووس نقل مى كند كه ، حسن بن محجوب در كتاب خود مى نويسد: يكى از ياران امام باقر (ع ) از بيمارى خود اظهار شكايت كرد، پس حضرت فرمود: ده بار پشت سر هم ، يا الله ! يا الله بگو؛ چون هيچ مؤ منى اين جمله را نگويد، جز اينكه پروردگارش مى گويد: لبيك بنده ى من ! حاجتت را سؤ ال كن !
عن مسعدة صدقة قال : حدثنى جعفر قال : اشتكى بعض ولد اءبى فمر به قال له : قل – عشر مرات – يا الله ، يا الله ، فانه لم يقلها احد من المومنين قط الا قال له الرب تبارك و تعالى : لبيك عبدى سل حاجتك . (401)
مسعدة بن صدقه مى گويد: امام صادق (ع ) براى من حديثى روايت كرده ، فرمود: يكى از فرزندان پدرم بيمار شد، پس پدرم بر او گذشت و فرمود: ده بار بگو يا الله ! يا الله ! يا الله ! چون هيچ مؤ منى اين جمله را نگويد، مگر آنكه پروردگار تبارك و تعالى به او مى گويد: لبيك بنده ى من ! حاجت خود را بخواه !
نوع دوم : ده بار يا رب گفتن .
عن ايوب بن الحر عن اءبى عبدالله (ص ) قال : من قال – عشر مرات يا رب ، يا رب قيل له : لبيك ما حاجتك .
ايوب بن حر از امام صادق (ع ) روايت مى كند كه ، آن حضرت فرمود: هر كس ده بار يا رب ! يا رب ! به او گفته مى شود: لبيك ! حاجتت چيست ؟
عن محمد بن حمران قال : مرض اسماعيل بن اءبى عبدالله (ص ) فقال له ابو عبدالله قل : يا رب ، يا رب ، عشر مرات – فان من قال ذلك نودى لبيك ما حاجتك .
محمد بن حمران مى گويد: اسماعيل ، فرزند امام صادق (ع ) بيمار شد، پس امام صادق (ع ) به او فرمود: ده بار يا رب ! يا رب ! بگو؛ چون به درستى كه كسى كه چنين بگويد، ندا مى شود: لبيك ! چه حاجت دارى ؟
نوع سوم : يك نفس (يا رب يا رب ) گفتن .
و من كتاب مناسك الزيارت للمفيد عن ابى جعفر (ع ) قال : كان اءبى يلح فى الدعاء يقول : يا رب يا رب حتى ينقطع النفس ثم يعود . (402)
از كتاب مناسك الزيارات شيخ مفيد نقل است كه ، امام باقر (ع ) فرمود: پدرم امام سجاد (ع ) در دعا كردن اصرار و پافشارى مى نمود. به حدى يا رب ! يا رب ! مى گفت ، كه نفس او قطع مى گرديد، و سپس دوباره شروع مى نمود.
عن اءبى بصير عن اءبى عبدالله (ع ) قال : من يا رب ، حتى ينقطع قيل له : لبيك ما حاجتك ؟ (403)
ابى بصير از امام صادق (ع ) روايت مى كند كه ، آن حضرت فرمود: كسى كه به اندازه ى يك نفس ، يا رب ! يا رب ! بگويد، به او گفته مى شود: لبيك ! حاجتك چيست ؟
نوع چهارم : يك نفس ، يا رب ! يا الله گفتن .
عن ابى بصير ابى عبدالله (ع ) قال : من قال يا رب يا الله يا الله حتى ينقطع نفسه قيل له لبيك ماحاجتك . (404)
ابى بصير از امام صادق (ع ) روايت مى كند، كه آن بزرگوار فرمود: كسى آن قدر يا رب ! يا الله ! يا الله ! بگويد، تا نفسش بند بيايد، به او گفته مى شود: لبيك ! حاجتت چيست ؟
عن ابى بصير عن ابى عبدالله (ع ) فى قول الله عزوجل : و حنانا من لدنا
قال : انه كان يحيى اذا دعا فقال فى دعائه يا رب يا الله ناداه الله ملك (من السماء لبيك يا يحيى سل حاجتك ). (405)
ابى بصير از امام صادق (ع ) روايت مى كند كه ، آن حضرت درباره آيه ى و حنانا من لدنا فرمود: يحيى پيامبر چنين بود كه ، هر گاه دعا مى كرد، در دعاى خود مى گفت : يا رب ! يا الله ! فرشته يى از آسمان ندايش مى كرد: لبيك اى يحيى ! حاجت خود را سؤ ال كن !
نوع پنجم : سه بار اى رب گفتن .
و من كتاب مناسك الزيارات للمفيد عن ابى عبدالله (ع ) قال : ان العبد اذا قال : اى رب ثلاثا صيح به من فوقه لبيك سل تعطه .
از كتاب شيخ مفيد (ره ) نقل است كه ، امام صادق (ع ) فرمود: به درستى كه هرگاه بنده سه بار اى رب ! بگويد، از بالاى سرش فرياد مى زنند: لبيك ! لبيك ! سؤ ال كن ، عطا خواهى شد.
عن منصور عن ابى بصير عن ابى عبدالله (ع ) قال : ان الرجل منكم ، ليقف عند ذكر الجنة و النار ثم يقول : اى رب اى رب – ثلاثا – فاذا قالها نودى من فوق راءسه سل ما حاجتك ؟ (406)
از ابى بصير نقل است كه ، امام صادق (ع ) فرمود: به درستى كه مردى از شما به هنگام يادآورى بهشت و دوزخ توقف مى كند و سه بار اى رب ! اى رب ! مى گويد. در اين هنگام كه گفت ، از بالاى سرش ندا مى كنند كه : سؤ ال كن ! حاجت تو چيست ؟
نوع ششم : سه بار در سجود، يا الله ! يا رباه ! يا سيداه ! گفتن .
عن ابى بصير عن الصادق جعفر بن محمد (ع ) قال : اذا قال العبد – و هو ساجد يا الله يا رباه اى سيداه – ثلاث مرات – اجابه الله تبارك و تعالى : لبيك عبدى سل حاجتك . (407)
ابى بصير از امام صادق (ع ) نقل مى كند: هر گاه بنده سه بار در حال سجود، يا الله ! يا رباه ! يا سيداه ! بگويد، خداوند تبارك و تعالى به او پاسخ مى دهد: لبيك بنده ى من ! حاجت خود را سؤ ال كن !
نوع هفتم : هفت بار يا ارحم الراحمين گفتن .
عن ابى عبدالله (ع ) قال : كان اذا الجت به الحاجة يسجد من غير صلاة و لا ركوع ثم يقول : يا ارحم الراحمين – سبع مرات – ثم يساءل حاجته ثم قال : ماء قالها احد سبع مرات الا قال الله تبارك و تعالى :ها اءنا ارحم الراحمين سل حاجتك . (408)
از امام صادق (ع ) روايت است كه ، هرگاه حاجتى به آن حضرت روى مى آورد، سجده مى كرد و بى نماز و بى ركوع ، هفت بار مى گفت : يا ارحم الراحمين ! سپس حاجت خود را سؤ ال مى كرد. پس فرمود: كى اين جمله را هفت بار تكرار نكند، مگر اينكه خداى تعالى به او مى گويد: هان ! منم ارحم الراحمين ! حاجت خود را بخواه !
عن على بن الحسين (ع ) قال : سمع النبى (ص ) رجلا يقول : يا ارحم الراحمين فاءخذ بمنكب الرجل فقال : ان هذا ارحم الراحمين قد استقبلك بوجهه سل حاجتك . (409)
از امام سجاد (ع ) نقل است كه فرمود: پيامبر (ص ) شنيده مردى مى گويد: يا ارحم الراحمين ! پس دوش او را گرفت و گفت : اين ارحم الراحمين است كه به تو رو آورده حاجت خود را بخواه !
O 9. در دست داشتن انگشتر عقيق يا فيروزه
روايت شده است كه ، امير المؤ منين (ع ) چهار انگشتر در دست مى كردند: 1. انگشتر ياقوت ، براى شرافت و زينتش ؛ 2. فيروزه ، براى نصرت و يارى اش ؛ 3. حديد حسينى ، براى قوتش ؛ 4. عقيق ، براى حرز و دفع دشمنان و بلاها.
پيامبر اكرم (ع ) فرمود: هر كس انگشتر عقيق در دست داشته باشد، حاجتش برآورده مى شود.
عن ابى عبدالله (ع ) قال : قال رسول الله (ص ) قال الله عزوجل : انى لاءستحيى من عبدى يرفع يده و فيها خاتم فيروز زج اءن اءردها خائبة . (410)
امام صادق (ع ) از پيغمبر (ص ) نقل مى كند: خداوند عزوجل فرمود: من خجالت مى كشم از بنده ام كه دست با انگشتر فيروزه را به سوى من دراز كرده ، و من آن را خالى و نااميد برگردانم .
عن الصادق (ع ) قال : ما رفعت كف الى الله اءحب اليه من كف فيها خاتم عقيق . (411)
از امام صادق (ع ) روايت شده است كه ، هيچ كف دستى به سوى خدا متعال بلند نشده است كه نزد او محبوب تر باشد، از كفى كه انگشتر عقيق در آن است .
و نيز از آن حضرت روايت شده : دو ركعت نماز با انگشتر عقيق خواندن ، افضل و بهتر از هفتاد ركعت بدون انگشتر عقيق است .
و نيز آن حضرت فرمود: عقيق اولين كوهى بود كه به وحدانيت خداوند، نبوت محمد (ص ) و ولايت على (ع ) اقرار نموده . و خداوند بر خود لازم فرموده كه ، دستى را كه انگشتر عقيق در آن باشد، بر نگرداند و در قيامت عذابش نفرمايد.
O 10. صلوات فرستادن بر محمد و آل محمد، دراول و آخر دعا
يكى از آدابى كه اجابت دعا را تضمين مى كند، درود فرستادن بر پيامبر و اهل بيت اوست ؛ چنان كه خداوند در قرآن مى فرمايد:
ان الله و ملائكته يصلون على النبى يا ايها الذين آمنوا صلوا عليه و سلموا تسليما . (412)
همانا خداوند و ملائكه اش بر پيامبر درود مى فرستند. اى كسانى كه ايمان آورده ايد! بر او درود بفرستيد و تسليم وى گرديد.
مرحوم مجلسى مى گويد: مقصود از صلوات بر پيامبر (ص )، صلوات بر او و آل اوست ، نه صلوات بر پيغمبر تنها؛ زيرا در روايات خاصه و عامه وارد شده است كه ، صلوات به او، بدون صلوات بر آلش پذيرفته نيست ، بلكه از اخبار ما ظاهر مى گردد كه ، حرام و موجب عقاب است . (413)
در نهايه ى جزرى آمده است : اينكه مى گوييم اللهم صل على محمد، معنايش اين است : خدايا! او را در دنيا به وسيله ى نام او و آشكار كردن دعوت و نگهدارى شريعتش ، و در آخرت به قبول كردن شفاعت او درباره ى امتش و دو چندان كردن اجر و پاداشش ، بزرگوار كن !
مرحوم مجلسى مى گويد: مشهور آن است كه ، صلوات از خداى سبحان رحمت است ، و از فرشتگان ، استغفار و طلب آمرزش ، و از بندگان ، دعاست . آل پيغمبر نزد شيعه ى اماميه ، عترت طاهره و خاندان معصوم او هستند. (414)
رهبر انقلاب اسلامى ، آية الله خامنه اى با تعبيرى زيبا و شيوا مى گويد: صلوات بر محمد و آل محمد، مجسم كننده ى چهره ى افراد زبده و دستچين اسلام است ؛ و با مجسم كردن و در منظر آوردن اين چهره ها، مسلمان مى تواند هميشه راهى را كه بايد پياده پيمود، بشناسد و آماده ى حركت در آن راه شود. (415)
قال رسول الله (ص ): البخيل حقا من ذكرت عنده فلم يصل على .(416)
پيامبر اكرم (ص ) فرمود: بخيل حقيقى كسيست كه نامم را بشنود، و بر من صلوات نفرستد.
قال رسول الله (ص ) لا تضربوا اءطفالكم على بكائهم فان بكاءهم اربعة اشهر شهادة لا اله الا الله و اربعة اشهر الصلاة على النبى و آله و اربعة اشهر الدعاء لوالديه . (417)
رسول خدا (ص ) فرمود: فرزندان خود را به خاطر گريه كردنشان كتك نزنيد، زيرا گريه ى آنان به مدت چهار ماه ، شهادت به وحدانيت خداست ، و چهار ماه صلوات بر پيامبر و آل اوست ، و چهار ماه نيز دعا به پدر و مادر.
امام صادق (ع ) مى فرمايد: روزى رسول خدا (ص ) به على (ع ) فرمود: نمى خواهى تو را بشارت دهم ؟ عرض كرد: پدر و مادرم به فدايت ! تو هميشه بشارت دهنده به خير بودى . رسول الهى فرمود: جبرئيل هم اكنون خبر بهت آورى به من داد! على (ع ) عرض كرد: آن خبر چه بود؟ فرمود: به من خبر داد، وقتى مردى از امتم بر من صلوات فرستاد و اين صلوات را با صلوات بر آل من پيوند داد، درهاى آسمان به رويش باز مى شود و ملائكه هفتاد صلوات بر او مى فرستند، و اگر گناهكار است ، گناهش مانند برگ درختان به زمين مى ريزد، و خداوند به او مى فرمايد: لبيك يا عبدى و سعديك ! و به ملائكه خطاب مى كند: شما بر بنده ى من هفتاد صلوات فرستاديد، من بر او هفتصد صلوات مى فرستم . اما اگر بر من صلوات فرستاد و اهل بيتم را در صلوات بر من پيوند نداد، بين او آسمان هفتاد حجاب قرار مى گيرد و حضرت حق مى فرمايد: لالبيك و لا سعديك . اى ملائكه ى من ! دعايش را بالا نبريد، مگر بر آل پيامبر بفرستد. چنين كسى از رحمت حق محروم است ، تا زمانى كه اهل بيتم را در صلوات به من ملحق فرمايد.(418)
عن الصادق (ع ) عن آبائه عليهما السلام قال : قال رسول الله (ص ): انا عند الميزان يوم القيامة فمن ثقلت سيئاته على حسناته جئت بالصلاة على حتى اءثقل بها حسناته . امام صادق (ع ) از پدرانش ، از رسول خدا روايت مى كند من در روز قيامت كنار ترازو هستم . هر كسى گناهانش بر حسناتش بر گناهانش سنگينى كند.
(419)
امام صادق از پيغمبر اكرم (ص ) نقل مى كند:
لاتجعلونى لقدح الراكب فان الراكب يملاء قدحه فيشربه اذا شاء اجعلونى فى اول الدعاء و فى آخره و فى وسطه . (420)
مرا چون قدح شتر سوار قرار ندهيد؛ زيرا شتر سوار قدح خود را پر مى كند، و هر زمان خواست ، مى نوشد و مرا در اول دعا و وسط و آخر آن قرار دهيد.
عن اءبى عبدالله (ع ) قال : لا يزال الدعاء محجوبا حتى يصلى على محمد و آل محمد . (421)
امام صادق (ع ) فرمود: پيوسته دعا محجوب (در پرده ) است ، تا صلوات بر محمد و آل محمد بفرستيد.
امام صادق از رسول خدا (ص ) روايت مى كند كه ، آن حضرت فرمودند:
ما من قوم اجتمعوا فى مجلس فلم يذكروا الله عزوجل و لم يصلوا على نبيهم صلوات الله عليه و آله الا كان ذلك المجلس حسرة و بالا عليهم . (422)
هر جمعى كه در مجلسى اجتماع كنند، پس ذكر خداى متعال را نبرند و بر پيامبر (ص ) و آلش درود نفرستند، حسرت و وبال بر ايشان خواهد بود.
عن ابى عبدالله قال : من كانت له الى الله عزوجل حاجة فليبداء بالصلاة على محمد و آل محمد ثم يساءل حاجته ثم يختم بالصلاة على محمد و آل محمد فان الله عزوجل اكرم من اءن يقبل الطرفين و يدع الوسط اذا كانت الصلاة على محمد و آل محمد لا تحجب عنه . (423)
امام صادق (ع ) فرمود: كسى كه به درگاه خدا حاجتى دارد، بايد ابتدا بر محمد و آل محمد صلوات فرستاده ، سپس حاجت خود را بخواهد، و دعاى خود را با صلوات بر محمد و آل محمد به پايان برساند. خداى متعال كريم تر از آن است كه ابتدا و انتهاى دعا را پذيرفته ، و وسط آن را رها كند؛ زيرا چيزى مانع از اجابت صلوات بر محمد و آل محمد نمى شود.
O 11. پرهيز از گناه ، بخصوص ستم مالى و آبرويى به مردم
جاء فى الحديث القدسى : فمنك الدعاء و على الاءجابة فلا تحجب عنى دعوة الا دعوة اكل الحرام . (424)
در حديث قدسى آمده است كه : دعا از تو، اجابت از من ؛ زيرا دعايى از من پوشيده نمى ماند، مگر دعوت لقمه ى حرام .
قال رسول الله (ص ):
من اءحب اءن يستجاب دعائه فليطب مطعمه و مكسبه .
پيامبر اكرم (ص ) فرمود: كسى كه دوست دارد دعايش مستجاب گردد، بايد خوراك و كسب خود را پاكيزه نمايد.
O 12. دعا قبل از بلا
همان طور كه علاج واقعه را قبل از وقوع بايد كرد، پيشگيرى نيز بهتر از درمان است ، و گناه نكردن هم آسان تر از توبه كردن است ، همچنين قبل از رسيدن بلا بايد دعا كرد؛ و چنين دعايى خيلى مؤ ثرتر از دعاييست كه پس ‍ از رسيدن بلا و سختى صورت مى گيرد.
قال على (ع ): ادفعوا امواج البلاء بالدعاء.
حضرت على (ع ) فرمود: امواج بلا را با دعا برطرف كنيد.
عن اءبى همام اسماعيل بن همام عن الرضا (ع ) قال : قال على بن الحسين (ع ) ان الدعاء و البلاء ليتر افقان الى يوم القيامة ان الدعاء ليرد البلاء و قد اءبرم ابراما . (425)
اسماعيل بن همام از امام رضا (ع ) روايت مى كند، كه حضرت سجاد (ع ) فرمود: به درستى كه دعا و بلا، هر آينه با هم خواهند بود تا روز رستاخيز. همانا دعا بلا را بر مى گرداند، با اينكه سخت محكم و استوار شده است .
عن ابى ولاد قال ابوالحسن موسى (ع ) عليكم بالدعاء فان الدعاء لله و المطلب الى الله يرد البلاء و قد قدر و قضى و لم يبق الا امضاءه فاذا دعى الله عزوجل و سئل صرف البلاء صرفة . (426)
ابى ولاد مى گويد: حضرت موسى بن جعفر (ع ) فرمود: تا مى توانيد، دعا كنيد، چون دعا و درخواست از خداوند عزوجل ، بلا را بر مى گرداند، هر چند كه ورود بلا مسلم و حتمى باشد (يعنى از مرحله ى قضا و قدر گذشته ، و فقط مرحله ى امضا و اجرايش مانده .) پس همين كه دعا و درخواست كنيد، بلا از شما دور خواهد شد.
عن اسحاق بن عمار قال : قال ابو عبداله ان الله عزوجل ليدفع بالدعاء الاءمر الذى علمه اءن يدعى له فيستجيب و لو لاما وفق العبد من ذلك الدعاء لاءصابه منه مايجتثه من حديد الارض . (427)
اسحاق بن عمار مى گويد: امام صادق (ع ) فرمود: به درستى كه خداى عزوجل هر آينه به واسطه ى دعا كردن دفع مى كند، كارى را كه مى داند درباره ى آن دعا خواهد شد؛ پس پيش از دعا كردن مستجاب مى كند. و هر گاه بنده توفيق دعا پيدا نمى كرد، هر آينه دچار آنچنان پيشامد ناگوارى مى شد، كه از صفحه ى زمين محو و ريشه كن مى گشت !
عن عنبسة عن اءبى عبدالله (ع ) قال : من تخوف (من بلاء يصيبه فتقدم فيه بالدعاء لم يره الله عزوجل ذلك البلاء ابدا .
عنبسه از امام صادق (ع ) نقل مى كند: كى كه بيم دارد بلا و مصيبتى به او برسد، و پيش از رسيدن آن بلا درباره ى برطرف شدنش دعا كند، خداى عزوجل هرگز آن بلا را به او نمى رساند.
عن محمد بن مسلم عن اءبى عبدالله (ع ) قال : كان جدى يقول : تقدموا فى الدعاء فان العبد اذا كان دعاء فنزل به البلاء فدغا قيل : صوت معروف و اذا لم يكن دعاء فنزل به بلاء فدعا قيل اءين كنت قبل اليوم . (428)
از محمد بن مسلم نقل است كه ، امام صادق (ع ) فرمود: جدم رسول خدا (ص ) مى فرمود: در دعا پيشدستى نموده ، و پيش از آنكه گرفتار شويد، دعا كنيد؛ زيرا وقتى بنده يى بسيار دعا كند، و بلايى به او رسد و بعدش دعا كند، گفته مى شود: و آوازى آشناست . و چون بسيار دعا نكند و پر دعا نباشد، و بلايى به او رسد و سپس دعا كند، به او گفته مى شود: تا به امروز كجا بودى ؟
O ب . هنگام دعا
O 1. احضار نيت
حضرت على (ع ) فرمود: براى استجابت دعا چهار شرط لازم است : 1. احضار نيت ؛ 2. توجه خالص ؛ 3. معرفت آن كس كه از او سؤ ال مى كند؛ 4. انصاف در سؤ ال .
منظور از نيت به مفهوم مطلق و عام ، همان قصد و انگيزه ييست كه انسان را وادار به انجام كارها مى كند؛ و از ديدگاه شرع ، آن انگيزه و قصدى را مى گويند كه صبغه ى الهى داشته باشد و كارها در جهت جلب رضايت او قرار گيرد.
على بن الحسين (ع ) فرمود: لاعمل الا بنية . (429) يعنى : ارزش عمل ، به نيت است .
مقصود از عمل ، عبادت و طاعات ، و مراد از نيت ، قصد، تقرب به خداى متعال است . پس نماز و روزه و حج و امثال آن ، بدون قصد قربت و رضاى حق تعالى صحيح نيست و هيچ اجر و پاداشى ندارد؛ و نيز اعمالى كه بر انسان واجب نيست (واجب توصلى ) مانند: صدقه دادن ، لباس شستن و تعليم دادن ، زمانى موجب پاداش و ثواب مى گردد، كه به نيت تقرب و رضاى خدا انجام گيرد.
امام صادق (ع ) فرمود:
ان العبد اذا دعا الله تعالى بنية صادقة و قلب مخلص اءستجيب له بعد و فاته بعهد الله عزوجل و اذا دعا الله بغير بنية و اخلاص لم يستجيب له اليس ‍ الله يقول اوفوا بعهدى اوف بعهدكم فمن و فى له . (430)
هر گاه بنده يى خدا را به نيت درستى بخواند و دلش براى خدا خالص ‍ باشد، پس از آنكه به پيمان هاى خدا وفا كرده ، دعايش مستجاب مى شود؛ و هرگاه بنده يى خدا را بدون نيت و اخلاص بخواند، دعايش مستجاب نمى شود. آيا خدا نفرموده : به عهد من وفا كنيد، تا من هم به عهدى كه با شما كرده ام ، وفا كنم ؟ پس كسى كه عهد خدا را وفا كند، به وعده هايى كه به او داده شده ، وفا مى شود.
پيامبر اكرم (ص ) فرمود: انما الاءعمال بالنيات . (431) يعنى : ارزش و اهميت عمل و فعل انسان ، به نيت و ماهيت درونى اوست .
بنابراين مى توان نيت را روح ، قلب ، جان و مغز عبادت دانست ، چرا كه هر عبادتى بايد با نيت و قصد قربت همراه باشد؛ از اين بالاتر، نيت به قدرى مهم است و نقش اساسى در تغيير و تحول سرنوشت انسان دارد، كه اگر آدمى امور غير عبادى را با نيت صحيح الهى انجام دهد، آن امور عبادت خواهد شد. چنان كه پيامبر (ص ) در نصايح خويش به ابوذر فرمود:
يا اباذر ليكن لك فى كل شى ء نية حتى فى النوم و الاءكل .
اى ابوذر! بايد تو در هر چيزى ، حتى خوردن و خوابيدن داراى نيت باشى .
بنابراين اگر نيت آدمى و خوب و نيكو و پسنديده و براى رضاى خدا باشد، عمل انسان ارزش و اهميت پيدا مى كند؛ و هر چه كه نيت جامع تر، كامل تر و خالص تر باشد، به همان اندازه بر ارزش و اهميت عمل انسان افزوده مى گردد، و اگر خداى ناكرده ، نيت آدمى ريا آلود و ناصحيح و يا حتى شائبه ى ريا در آن باشد، به همان اندازه از ارزش عمل انسان كاسته خواهد شد.
بنابراين هر عبادتى بايد با نيت و قصد قربت همراه باشد؛ اصلا عبادت بدون نيت ، يعنى كلا عبادة (عبادتى در خارج تحقق پيدا نكرده ). اگر نيت انسان ، مخلوط، ممزوج و آميخته با ريا باشد، آن عبادت باطل است . چنان مى دانيد، نيت ركنى از اركان نماز است . اگر انسان نيت را در نماز خويش ‍ فراموش كند. نمازش باطل است .
نيت نقش اساسى در سرنوشت انسان ايفا مى كند و هسته ى مركزى اعمال محسوب مى گردد؛ چنان كه سعدى مى گويد:
سجده آن نيست كه پيشانى نهى بر خاك صدق بيش آر كه اخلاص ‍ زپيشانى نيست
مثال نيت به عمل ، همانند مثال درون كوزه به آب است . اگر درون كوزه ، كثيف ، چرك آلود و نجس باشد، آب درونش هم به تبع آن ، كثيف و نجس ‍ خواهد بود، و خوردن و آشاميدن چنين آبى براى سلامتى انسان ضرر دارد، ولى اگر درون كوزه تميز و پاك باشد، آب درونش هم پاك و مطهر خواهد بود، و چنين آبى قابل مصرف كردن است . انسان بايد عواملى كه در پاكسازى و سالم سازى نيت نقش بسزايى را ايفا مى كند، بشناسد و آنها را تقويت كند؛ از جمله ى آن امور، مى توان عبادت ها دعا و نيايش ، همنشين ، محيط، اجتماع و… را نام برد، كه در راءس همه امور، عبادت ها قرار دارد، كه چرا كه شرط اصلى و نخستين عبادت و نيت پاك و خالص است .
پيامبر اكرم (ص ) مى فرمايد: ان الله يحشر الناس على نياتهم يوم القيامة . يعنى : خداوند مردم را در روز قيامت بر اساس نيت و ماهيت درونيشان محشور مى كند.
امام صادق (ع ) فرمود: علت اينكه بهشتيان در بهشت هم فيها خالدون هستند، نيتشان در دنيا اين بود كه ، اگر دنيا جاودان و ماندگار باشد، براى هميشه اطاعت خدا را بنمايند و گردن به فرامين و دستورات او نهند؛ و علت اينكه دوزخيان در دوزخ هم فيها خالدون هستند، نيتشان در دنيا اين بود كه ، اگر دنيا جاودان و ابدى ماندگار باشد، براى هميشه نافرمانى و مخالفت خداوند را كنند و گردن به اوامر او ننهند. (432)
امام رضا (ع ) به ريان بن شبيب فرمود: اى پسر شبيب ! اگر مى خواهى در مكان هاى بنا شده ى بهشت با پيغمبر و خاندانش باشى ، پس بر قاتلان حسين لعنت بفرست . اى پسر شبيب ! اگر دوست دارى به ثواب كشته شدگان در راه حسين برسى ، پس چون او را ياد مى كنى ، بگو: يا ليتنى كنت معهم فافوز فوزا عظيما. يعنى اى كاش با آنان بودم و به پيروزى و كاميابى بزرگى مى رسيده ام !
در جنگ احد، يكى از مسلمانان به نام قزمان ، كه در ركاب پيامبر، با دشمنان اسلام قرآن و خدا مى جنگيد و اتفاقا دلاورانه و مردانه هم مى جنگيد، و پنج تا شش نفر را به درك واصل كرد، و جراحات و زخم هاى شديدى را برداشت . او را براى معالجه و مداوا به منزلش آوردند. يكى از مسلمان ها به محضر پيامبر شرفياب شد و از شجاعت و دلاورى و رشادت قزمان تعريف و تمجيد كرد! وقتى كه قزمان را براى معالجه و مداوا به منزلش آوردند، جمعى از مسلمانان خيال كردند كه او به همين زودى به فيض عظمى شهادت نايل خواهد آمد. بنابراين روى عده يى از مسلمان ها به عيادت او رفتند و از او تعريف و تمجيد كردند و گفتند: مژده و بشارت باد بر تو، رضوان و بهشت الهى ! چرا كه اين همه سختى و بلا و مصائب را براى دفاع از دين خدا و قرآن و پيامبر متحمل شده اى . قزمان كه تا آن زمان ماهيت و نيت درونى اش را آشكار نساخته بود، گفت : من به خاطر حفاظت از امت و قبيله ام با ايشان وارد جنگ شدم ، والا هيچ گاه با ايشان وارد معركه نمى شدم .
عجيب تر اينكه ، وقتى ديد زخم هاى بدنش خوب نمى شود، كاسه ى صبرش لبريز شد، زخمى به خود زد و خودكشى كرد؛ و مسلمان ها به راز گفته ى پيغمبر (ص )، كه او اهل دوزخ است ، پى بردند.
اين احاديث و روايات به ما مى آموزد كه ، وقتى نيت را به عنوان شرطى از شروط دعا قيد مى كنيم ، مراد آن است كه دعا كننده مى بايست به اين درجه از آگاهى و معرفت دست يافته باشد، كه اگر خداى ناكرده نيت
آدمى ناصحيح و ريا آلود باشد، هر چند در ركاب پيامبر با دشمنان خدا بجنگد، از اهل دوزخ است ، و عمل او بى محتوا و بى ارزش خواهد بود. بر همين اساس است كه پيامبر خدا فرمود: انما الاعمال بالنيات .
O 2. توجه خالص
عن اءبى عبدالله (ع ) قال : احفظ ادب الدعاء و انظر من تدعو و كيف تدعو و لماذا تدعو و حقق عظمة الله و كبريائه و عاين بقلبك علمه بما فى ضميرك و اطاعه على سرك و ما يكن فيه نجاتك قال الله تعالى : و يدع الانسان بالشر دعائه بالخير و كان الانسان عجولا و تفكر ماذا تساءل و لماذا تساءل و الدعاء استجابة الكل منك للحق و تذويب المهجة فى مشاهدة الرب و ترك الاختيار جمعيا و تسليم الامور كلها ظاهرها و باطنها الى الله فان لم تاءت بشرط الدعاء فلا تنتظر الاجابة فانه يعلم السر و اخفى فلعلك تدعوه بشى ء قد علم من نيتك بخلاف ذلك . (433)
امام صادق (ع ) فرمود: ادب دعا را حفظ كن ، و توجه داشته باش كه با چه شخصى صحبت مى كنى و چه گونه او را مى خوانى و براى چه مى خوانى . عظمت و بزرگى خدا را ياد كن و با قلب خود مشاهده كن كه خدا آنچه را دل دل دارى ، مى داند و بر اسرار دل تو آگاه است ، و از حق يا باطلى كه در دلت پنهان است ، اطلاع دارد. راه نجات و هلاك خود را بشناس . مبادا از خدا چيزى را بخواهى كه هلاكت تو در آن باشد، در حالى كه مى پندارى نجات تو در آن است ! خدا در قرآن مى فرمايد: گاهى انسان در عوض خير، شر خود را خواهان مى شود. انسان در كارهايش عجول است . پس درست بينديش كه از خدا چه چيزى را سؤ ال مى كنى و براى چه مى خواهى . دعا استجابت از تو با تمام وجود نسبت به حق و كاذب كردن قلب است ، در مشاهده ى پروردگار و ترك همه اختيارات و تسليم امور به خداست . پس ‍ اگر به شرايط دعا عمل نكردى ، در انتظار اجابت مباش ؛ زيرا خدا از سر و مخفى تر از سر هم آگاه است . شايد تو خدا را براى چيزى بخوانى ، در صورتى كه مى داند نيت تو بر خلاف آن مى باشد.
حضرت صادق (ع ) فرمود: روزى حضرت موسى (ع ) پيروان خود را موعظه مى كرد، يكى از شنوندگان چنان تحت تاءثير گفتار موسى (ع ) قرار گرفت ، كه از جايش حركت كرده و پيراهن خود را چاك زد! خداوند به حضرت موسى (ع ) وحى كرد: به او بگو: لا تشق قميصك ولكن اشرح لى عن قلبك . يعنى : نمى خواهد پيراهنت را چاك بزنى . قلبت را برايم بشكاف ، و محبت ديگران را خارج نما.
حضرت صادق (ع ) در پايان گفتار فرمود:
موسى (ع ) برجل من اصحابه و هو ساجد و انصرف من حاجته و هو ساجد فقال لو كانت حاجتك بيدى لقضيتها لك فاءوحى الله اليه يا موسى لو شجد حتى انقطع عنقه ماقبلته او يتحول عما اكره الى ما احب . (434)
موسى بن عمران (ع ) از كنار يكى از يارانش مى گذشت ، كه او در حال سجده بود پس از مدتى برگشت ، ديد هنوز او در حال سجده است . موسى (ع ) به او فرمود: اگر حاجت تو در دست من بود، هر آينه بر مى آوردم . در اين وقت ، خداوند به او فرمود: اگر او به قدرى سجده كند كه گردنش قطع شود، دعايش را مستجاب نخواهم كرد، مگر آنكه از چيزى كه كراهت دارم ، به سوى كارى كه دوست دارم بر گردد؛ يعنى از گناه پرهيز كند و عبادت خدا را به جا آورد؛ و يا قلب خود را به هنگام درخواست از خداوند خالص ‍ بگرداند، و از غير او جدا كن .
عن سليمان بن عمرو قال : سمعت ابا عبدالله (ص ) يقول : ان الله عزوجل لايستجيب دعاء بظهر قلب ساه فاذا دعوت فاقبل بقلبك ثم استيقن بالاءجابة . (435)
سليمان بن عمرو مى گويد: شنيدم امام صادق (ع ) مى فرمايد: خداوند عزوجل دعايى را كه از روى دل غافل باشد، مستجاب نمى كند. پس هر گاه دعا كردى ، به دل توجه كن ، و يقين داشته باشد كه اجابت مى شود.
فى وصية النبى (ص ) لعلى (ع ) قال : لا يقبل الله دعاء قلب ساه . (436)
پيغمبر گرامى (ص ) به على (ع ) وصيت و سفارش فرمود: خداوند دعايى را كه از روى دل سخت و با قساوت باشد، اجابت نمى كند.
عن ابن القداح عن ابى عبدالله (ع ) قال : امير المؤ منين (ع ): لا يقبل الله عزوجل دعاء قلب لاه و كان على (ع ) يقول : اذا دعا اءحدكم للميت فلايدعوله و قلبه لاه عنه و لكن ليجتهد له فى الدعاء (437)
اين قداح از امام صادق (ع ) نقل مى كند كه ، امير المؤ منين (ع ) فرمود: خداوند دعايى را كه از روى دل غافل و آشفته برخيزد، و نمى پذيرد. همواره امير المؤ منين (ع ) وصيت و سفارش مى نمود كه : هنگام دعا كردن به ميت و مردگان ، قلب شما مشغول كارهاى ديگر نباشد. سعى كنيد دعايتان درباره ى آنان با جد و جهد باشد.
عن امير المؤ منين (ع ) – فى وصية لمحمد بن حنفيه – قال : و اءخلص ‍ المسالة لربك فان بيده الخير و الشر و الاعطاء و المنع و الصلة و الحرمان . (438)
از امير المؤ منين على (ع ) نقل است كه ، به فرزندش محمد بن حنفيه (در ضمن سفارش هايى ) فرمود: قلب خود را به هنگام درخواست از خداوند خالص بگردان و از غير او جدا كن ، چون خير و شر، اعطا و منع ، پيوستن و گسستن به دست اوست .
عن هشام بن الحكم عن اءبى عبدالله (ع ) قال لما استسقى رسول الله (ص ) و سقى الناس حتى قالوا: انه الغرق و قال رسول الله (ص ) – بيده وردها – اللهم حوالينا و لاعلينا قال : فتفرق السحاب فقالوا: يا رسول الله استسقيت لنافلم نسق ثم استسقيت لنا فسقينا؟ قال : انى دعوت و ليس لى فى ذلك نية ثم دعوت و لى فى ذلك نية . (439)
امام صادق (ع ) به هشام بن حكم فرمود: روزى رسول خدا (ص ) طلب باران كرد، و به قدرى باران آمد، كه مردم گفتند: الان است كه ما غرق شويم ! رسول خدا (ص ) با دست مباركشان اشاره كرد و باران قطع شد. سپس ‍ فرمود: خدايا! به طرف ما باران بفرست ! پس ابرها پراكنده شدند و گرد شهر مدينه را حلقه وار گرفتند و به اطراف آن باريدند. اصحاب و مسلمانان عرض كردند: اى رسول خدا (ص ) بار اول كه براى ما طلب باران كردى ، نباريد، ولى بار دوم كه طلب باران نمودى ، بر ما باريد! حضرت فرمود: من بار اول كه دعا كردم ، تصميم بدان نداشتم و از روى دل نبود، ولى در بار دوم تصميم داشتم .
بنابراين توجه خالص و حضور قلب ، به منزله ى روح عبادت مى باشد؛ چنان كه پيكر بى روح ، مرده و بى خاصيت است ، عبادت بى حضور قلب نيز، گر چه مسقط تكليف است ، ليكن عبادت كننده را به مقامات عالى صعود نمى دهد . عبادت كننده بايد در طول عبادت مراقب نفس خويش ‍ باشد، در دل را بر غير خدا ببندد و از ورود خاطرات و افكار پراكنده جلوگيرى كند، همواره خود را در محضر خدا ببيند، و چنان عبادت كند كه با خدا سخن مى گويد و در برابرش به ركوع و سجده مى رود.
در بين انسان ها افراد برجسته يى بوده و هستند، كه از اول تا آخر عبادت ، كاملا حضور قلب دارند، و در حال عبادت اصلا توجهى به غير ندارند. ما هم نبايد از رسيدن به چنين مقام شامخى نااميد باشيم ، و اگر به مرتبه ى كمال نمى رسيم ، تلاش كنيم حداقل به مقدار ممكن نايل گرديم ، كه همان مقدار هم غنيمت است .
O 3. معرفت كسى كه از او سؤ ال مى كند
آشنايى با معارف ، راه سعادت و نيكبختيست . ما بايد عقايد و معارف را از قرآن مجيد و از طريق اهل بيت (ع ) بياموزيم ، و حقايق را از راهى كه آنان راهنمايى نموده اند، فرا بگيريم ؛ زيرا با قياس و راءى شخصى ، نه تنها نمى توانيم به معارف و حقايق دست يابيم ، بلكه به بيراهه نيز كشيده مى شويم و در گمراهى و ضلالت سرگردان خواهيم ماند.
پيامبر اكرم (ص ) به امير المؤ منين على (ع ) مى فرمايد:
بنا اهتدوا السبيل الى معرفة الله . (440)
ملائكه ى مقرب به وسيله ى ما به راه شناخت خداوند هدايت مى شوند.
حضرت على (ع ) فرمود:
من اعتمد على الراءى و القياس فى معرفة الله ضل و تشعبت عليه الامور . (441)
كسى كه در معرفت خداوند، به راءى و قياس اعتماد كند، گمراه مى شود و امور بر او پراكنده و مشتبه مى گردد.
براى آشنايى با معارف و به دست آوردن شناخت صحيح عقايد مكتب اهل بيت (ع )، همنشينى و سخن گفتن با افرادى كه در راه معارف دين زحمت كشيده و رنج برده اند، اثرى فراوان دارد. امام سجاد (ع ) در اين باره مى فرمايد: جالسوا اهل الدين و المعرفة . (442) يعنى : با اهل دين و معرفت مجالست كنيد.
بنابراين كسى كه روح و نفس خود را نشناخته و حتى از جسم خود اطلاعى ندارد، و به خود بينى گرفتار شده و خويش را متصل به ذات الله مى داند و خود را از عبادت و دعا بى نياز مى بيند و از معرفت بهره يى ندارد، چه گونه مى تواند به معارف الهى راه يابد و ذات خداى متعال را بشناسند؟
امام صادق (ع ) مى فرمايد:
لايقبل الله عزوجل عملا الا بمعرفة و لا معرفة الا بعمل فمن عرف دلته معرفته على العمل و من لم يعمل فلا معرفة له ان الايمان بعضه من بعض ‍ . (443)
خداوند عملى را نمى پذيرد، مگر اينكه با معرفت انجام شده باشد؛ و معرفتى وجود ندارد، مگر اينكه با عمل تؤ ام باشد. پس كسى كه داراى شناخت است ، معرفتش او را به سوى عمل راهنمايى مى كند؛ و كسى كه عمل نكند، معرفتى براى او نيست ، زيرا ايمان بعضى از بعضى ديگر به دست مى آيد.
قال على (ع ): عجبت لمن يجهل نفسه كيف يعرف ربه ! (444)
حضرت على (ع ) فرمود: در شگفتم كسى كه نفس خود را نمى شناسد، چه گونه خداى خود را مى شناسد!
براى كسب معارف و رسيدن به مقام معرفت ، آگاهى از حال افرادى كه از معارف و حقايق بويى نبرده اند، و خود را در مقام ارشاد و هدايت مردم قرار داده اند و ادعاى وصول مى نمايند و ترك آداب و رسوم مى كنند، لازم و ضروريست .
حضرت على (ع ) مى فرمايد:
و اعلموا انكم ان تعرفوا الرشد حتى تعرفوا الذى تركه و لن تاءخذوا بميثاق الكتاب حتى تعرفوا الذى نقضه و لن تمسكوا به حتى تعرفوا الذى بيده . (445)
بدانيد كه ، شما هرگز راه هدايت را نمى شناسيد، تا اينكه كسى كه آن را ترك كرده است ، بشناسيد؛ و به پيمان قرآن عمل نمى كنيد، تا وقتى كه پيمان شكن را بشناسيد؛ و تمسك به آن نمى جوييد، تا وقتى كه كسى كه آن را رها كرده است ، بشناسيد.
از نظر مكتب اهل بيت (ع )، صاحبان معرفت ، از جهان فانى و تمايلات نفسانى به دورند و هميشه خود را در محضر خدا مى بينند، اگر چه در ميان مردم و با مردم هستند. امام صادق (ع ) مى فرمايد:
اذ تجلى ضياء المعرفة و الفؤ اد هاج ريح المحبة و اذا هاج ريح المحبة اءستاءنس ضلال المحبوب و آثر المحبوب على ماسواه . (446)
وقتى نور معرفت در قلب كسى روشن شد، نسيم محبت شروع به وزيدن مى كند؛ زمانى كه نسيم دوستى بوزد، به سايه ى محبوب انس و الفت مى گيرد و او را بر غير او بر مى گزيند.
قال على (ع ): من صحت معرفته انصرفت عن العالم الفانى نفسه و همته . (447)
حضرت على (ع ) فرمود: كسى كه از معرفت صحيح برخوردار است ، نفس او و همتش از جهان فانى روى گردان است .
عن اءبى عبدالله (ع ) قال : العارف شخصه مع الخلق و قلبه مع الله .(448)
امام صادق (ع ) مى فرمايد: عارف ، به ظاهر با مردم است ، ولى قلب او متوجه به خداوند مى باشد.
العارف امين ودائع الله و كنز اءسراره . يعنى : عارف ، امانتدار وديعه ى الهى و گنجينه ى اسرار خداوند است .
از مجموع روايات و احاديث اهل بيت (ع ) نتيجه گرفته مى شود كه ، هدف از خلقت جن و انس ، رسيدن به مقام عبوديت و بندگيست ، و اين در صورتى تحقق مى پذيرد، كه همراه با معرفت خدا باشد؛ و كسى داراى معرفت خداست ، كه با مقام امام عصر (عج ) آشنايى داشته باشد. بنابراين در اين روزگار وظيفه ى ما اين است كه نسبت به امام زمان (عج ) معرفت و شناخت داشته باشيم و خدمت به آن بزرگوار را در سرلوحه ى برنامه ى زندگى خويش قرار دهيم ؛ زيرا امام صادق (ع ) در كلامى شگفت انگيز، وظيفه ى همگان را در اين دوران چنين بيان مى فرمايند:
لو ادركته لخدمته ايام حياتى .
اگر امام عصر را درك كنم ، تا زنده باشم ، به او خدمت مى كنم . (449)
عن اءبى عبدالله (ع ): خرج الحسين بن على على اصحابه فقال : ايها الناس ان الله عزوجل ذكره ما خلق العباد الا ليعرفوه فاذا عرفوه عبدوه فاذا عبدوه استغنوا بعبادته عن عبادة من سواه فقال له رجل : يابن رسول الله بابى انت و امى فما معرفة الله ؟ قال : معرفة اهل كل زمان امامهم الذى تجب عليهم طاعته . (450)
امام صادق (ع ) فرمود: امام حسين بر اصحاب خود وارد شدند و فرمودند: اى مردم ! خداوند بندگان را نيافريده ، مگر اينكه او را بشناسند. پس زمانى كه او را شناختند، به عبادت او بپردازيد، كه به وسيله ى عبادت وى ، از بندگى غير او بى نياز شوند. شخصى عرض كرد: اى فرزند پيامبر! پدر و مادرم به فدايت ! مقصود از معرفت خدا چيست ؟ امام حسين فرمودند: مقصود از معرفت خدا اين است كه ، اهل هر زمانى امامى را كه اطاعت از فرمان او بر آنان واجب است ، بشناسند.
O 4. انصاف در سؤ ال
فرد منصف به كسى گفته مى شود كه ، چشم بر روى واقعيت ها نگذارد، به حق خود قانع باشد، پا را از گليمش بيشتر دراز نكند، مطالب گزاف و بى حساب درخواست ننمايد، و آنچه را براى خود مى پسندد، براى ديگران هم بپسندد، و آنچه را براى خود نمى پسندد، براى ديگران هم نپسندد. حضرت على (ع ) در اين زمينه مى فرمايد:
يا صاحب الدعاء و لا تساءل ما لايكون و لايحل . (451)
اى صاحب دعا! چيزى را كه غير ممكن است و امكان وقوع ندارد و حلال نيست ، از خداوند درخواست نكن .
بنابراين دعا كننده بايد در هنگام دعا منصف باشد و چيزى را از خداوند طلب نمايد كه از محالات ذاتى و وقوعى نباشد؛ به عنوان مثال ، نمى تواند دعا كند كه از ملائكه شود يا همه مردم او را دوست داشته باشند و يا خورشيد را در جيب او قرار دهد و يا جهان را در يك تخم مرغ جا دهد، و بالآخره ، هلاكت و نابودى او يا ديگران در آن باشد.
O 5. حاجت خود را به زبان بياورد
عن اءبى عبدالله (ع ) قال : ان الله تبارك و تعالى يعلم ما يريد العبد اذا دعاه و لكن يحب اءن يبث اليه الحوائج .
امام صادق (ع ) فرمود: همانا خداوند از حاجت دعا كنندگان در هنگام نيايش آگاه است ، اما دوست دارد خواسته هاى خود را ذكر كنند. (452)
O 6. اعتراف و استغفار از گناهان
قال الله تبارك و تعالى فى كتابه الكريم : والذين اذا فعلوا فاحشة او ظلموا انفسهم ذكروالله فاستغفرو الذنوبهم و من يغفر الذنوب الا الله و لم يصروا على ما فعلوا و هم يعلمون اولئك جزائهم مغفرة من ربهم و جنات تجرى من تحتها الانهار خالدين فيها و نعم اجر العالمين . (453)
خداى متعال در قرآن كريم مى فرمايد: كسانى كه هر گاه كار ناشايسته يى انجام دادند يا به نفس خودشان ستم كردند، خدا را به ياد آورند و براى گناهانشان استغفار كنند – و جز خدا چه كسى گناهان را مى بخشد – و آنان كه بر انجام كارهاى زشت اصرار نمى كنند و به زشتى گناهان آگاه هستند، اينان هستند كه پاداش عملشان آمرزش و باغ هاييست كه زير درختان آنها نهرهاى آب جاريست ، و براى هميشه در آنجا زندگى خواهند كرد. چه پاداش خوبيست براى عمل كنندگان !
عن ابى عبدالله قال :
اياكم ان يسئل احدكم ربه شيئا من حوائج الدنيا و الاخره حتى بيداء بالثناء على الله و المدحة له و الصلاة على النبى و آله ثم الاعتراف بالذنب ثم المسالة . (454)
امام صادق (ع ) فرمود: هرگاه كسى از شما چيزى از حوايج دنيا و آخرت را اراده كرد كه از خداوند درخواست نمايد، ابتدا حمد و ثناى را به جا آورد و درود بر پيامبر و آل او بفرستد، سپس به گناهانش اعتراف كند، آنگاه حاجتش را بخواهد.
عن الرضا (ع ) قال : مثل الاستغفار مثل ورق على شجرة تحرك فيتناثر و المستغفر من ذنب و يفعله كالمستهزى بربه . (455)
امام رضا (ع ) فرمود: مثل استغفار و ريختن گناهان به سبب آن ، چون برگ درختيست كه در فصل پاييز بجنبد و آن برگ بريزد. و كسى كه از گناهى استغفار كند و باز آن را انجام دهد، مانند كسيست كه پروردگار خود را مسخره كند.
كعب الاحبار مى گويد: در زمان حضرت موسى قحطى سختى آمد. موسى با بنى اسرائيل سه بار از خدا طلب باران كردند، اجابت نشد. خداى متعال به موسى وحى فرستاد: من دعاى تو و جماعتى را كه با تو هستند، اجابت نمى كنم ، زيرا سخن چينى در ميان شماست . موسى گفت : الهى ! من او را نمى شناسم . اگر او را به من نشان دهى ، وى را از ميان خويش بيرون مى كنيم . خداى متعال باز به موسى وحى فرستاد: من شما را از سخن چينى بر حذر مى دارم ، باز خودم سخن چينى كنم ؟ موسى جريان را با بنى اسرائيل در ميان گذاشت . آنها همگى از سخن چينى توبه كردند، و خداى متعال هم بر آنان باران فرستاد.
در روايت آمده است :
حضرت عيسى با جماعتى براى طلب باران به صحرا رفتند. حضرت به آنها گفت : هر كسى از شما كه گناهى دارد، باز گردد. همه باز گشتند، و جز يك نفر، كسى ديگر نماند. حضرت رو به سوى او آورد و گفت : تو هيچ گناهى ندارى ؟ گفت : به خدا! هيچ گناهى را نمى دانم ، مگر اينكه روزى نماز به جا آوردم ، زنى بر من گذشت ، به او نگريستم . بعد از مدتى انگشت در چشمم كردم و كاسه ى چشمم را از حدقه بيرون آوردم و در عقب وى انداختم . حضرت فرمود: دعا كن ! چون به دعا مشغول شد، ابرى آمد و باران باريد و آب بسيار حاصل شد.
شيخ كلينى به سند معتبر، از حضرت على بن الحسين (ع ) روايت كرده است : شخصى با اهلش در كشتى سوار شدند، و كشتى ايشان شكست و جميع اهل آن غرق شدند، مگر زن آن مرد، كه بر تخته يى بند شد و به جزيره يى از جزاير بحر افتاد. در آن جزيره مرد راهزن فاسقى كه از هيچ فسقى نمى گذشت ، چون نظرش به آن زن افتاد، گفت : تو از انسى يا جن ؟ گفت : از انسم . پس آن جوان ، ديگر با آن زن سخن نگفت و به هياءت مجامعت در آمد. چون متوجه آن عمل قبيح و زشت شد، ديد كه آن زن اضطراب مى كند و مى لرزد! پرسيد: چرا اضطراب مى كنى ؟ آن زن اشاره به آسمان كرد كه ، از خداوند خود مى ترسد. پرسيد: هرگز مثل اين كار كرده اى ؟ گفت : نه ! به عزت خدا سوگند! هرگز زنا نكرده ام . گفت : تو هرگز چنين كار كرده اى ؟ گفت : نه ! به عزت خدا سوگند! هرگز زنا نكرده ام ! گفت : تو هرگز چنين كارى نكرده اى ، چنين از خدا مى ترسى ، و حال آنكه به اختيار تو نيست و تو را به جبر و زور بر اين كار داشته ام ؛ پس من اولايم به ترسيدن ، و سزاوارترم به خائف بودن .
آن جوان برخاست و ترك آن عمل نمود، و ديگر هيچ با آن زن سخن نگفت و به سوى خانه ى خود روان شد، و در نظر داشت كه توبه كند و از كردارهاى خود پشيمان بود. در اثناى راه به راهبى برخورد و با او رفيق شد. چون پاره يى راه رفتند، آفتاب بسيار گرم و زمين داغ شد. راهب به آن جوان گفت : آفتاب بسيار گرم است . دعا كن كه خداى ابرى بفرستد، كه بر ما سايه افكند. جوان گفت : مرا نزد خدا حسنه نيست و كار خيرى نكرده ام كه جرائت كنم و از خدا حاجت طلب نمايم . راهب گفت : من دعا مى كنم و تو آمين بگو. چنين كردند، بعد از اندك زمانى ابرى بر سر ايشان پيدا شد، و در سايه ى آن ابر مى رفتند. چون بسيارى راه رفتند، راه ايشان جدا شد، و جوان به راهى رفت و راهب به راه ديگر، و آن ابر با جوان روان شد و راهب در آفتاب ماند. راهب به او گفت : اى جوان ! تو از من بهتر بودى كه دعاى تو مستجاب شد و دعاى من مستجاب نگرديد. بگو چه كار كرده اى كه مستحق اين كرامت شده اى ؟ جوان قصه را نقل كرد. راهب گفت : چون از طرف خدا ترك معصيت كردى ، خدا گناهان گذشته ى تو را آمرزيده است ؛ سعى كن كه بعد از اين خوب باشى .(456)
بنابراين براى گناهكار چيزى ضرورى تر از توبه وجود ندارد؛ زيرا گناه ، نفس ‍ را به هلاكت ابدى مى افكند و سعادت اخروى انسان را نابود مى سازد، انسان را از خدا دور مى گرداند و از فيض قرب و لقاى پروردگار محروم مى سازد.
O 7. ناچيز دانستن خواسته ها و نيازها در برابر عظمت خدا، و نيز كوچك نشمردندعا
انسان بايد هر گونه نيازمندى خود را از خداوند متعال بخواهد، چه كوچك و چه بزرگ ؛ نه درباره ى امور كوچك به خود بگويد: كار به اين كوچكى ، صلاحيت و شايستگى ندارد كه آن را از خدا بخواهم . و نه در مورد امور بزرگ خيال كند كه : كار به اين بزرگى و باارزش را خدا به من نخواهد داد.
عن سيف التمار قال : سمعت ابا عبدالله (ع ) يقول : عليكم بالدعاء فانكم لا تتقربون بمثله و لاتتركوا صغيرة لصغرها اءن تدعوا بها ان صاحب الصغار هو صاحب الكبار . (457)
سيف تمار مى گويد: شنيدم كه امام صادق (ع ) مى فرمايد: بر شما باد دعا كردن ، زيرا شما عملى پيدا نمى كنيد كه مانند دعا شما را به لطف و رحمت خدا نزديك كند. مبادا كوچكى كار و حاجتى ، مانع شما از دعا كردن و خواستن آن از خداوند شود. همانا صاحب و برآورنده ى حاجت هاى كوچك و حقير، همان است كه برآورنده ى حاجت هاى بزرگ است .
عن الباقر (ع ) قال : لا تحقروا صغيرا من حوائجكم فان احب المؤ منين الى الله اءساءلهم . (458)
امام باقر (ع ) فرمود: حوايج كوچكتان را حقير و ناچيز نشماريد؛ زيرا محبوب ترين مؤ منين نزد خدا، درخواست كننده ترين آنهاست .
احمد بن فهد – فى عدة الداعى – قال فى الحديث القدسى : يا موسى : سلنى كل ما تحتاج اليه حتى علف شاتك و ملح عجينك .
دانشمند پارسا، جناب شيخ احمد بن فهد حلى در كتاب معروف خود، عدة الداعى گفت : در حديث قدسى آمده است كه : اى موسى ! از من سؤ ال و در خواست كن ، هر چه مورد احتياج و نياز توست ، حتى علف گوسفندها و نمك طعامت .
O 8. گريستن
روايت شده است كه ، بين بهشت و جهنم گردنه ييست ، كه كسى از آن عبور نمى كند، مگر كسانى كه از ترس خدا بسيار گريه كرده باشند.
عن محمد بن مروان عن ابى عبدالله (ع ) قال : ما من عين الاوهى با كية يوم القيامة الا عينا بكت من خوف الله و ما اغرورقت عين بمائها من خشية الله عزوجل الا حرم الله عزوجل سائر جسده على النار و لا فاضت على خده فرهق ذلك الوجه قتر و لا ذلة و ما من شى ء الا و له كيل و وزن الا الدمعة فان الله عزوجل يطفى باليسير منها البحار من النار فلو ان عبدا ابكى فى امة لرحم الله عزوجل تلك الامة ببكاء ذلك العبد . (459)
امام صادق (ع ) به محمد بن مروان فرمود: در روز قيامت تمام چشم ها گريان است ، مگر چشمى كه از ترس خدا پر اشك شده است ؛ و خداوند به خاطر همين اشك ، بقيه ى بدنش را بر آتش حرام مى كند، و اگر اين اشك روى صورتش بريزد، هيچ گاه به اين صورت ، پريشانى و خوارى نمى رسد. هر چيزى پيمانه و يا وزنى دارد، مگر قطره ى اشكى ؛ زيرا خداوند با كمى از آن ، دريايى از آتش را خاموش مى كند. و اگر بنده يى در ميان امتى گريه كند، خداوند به خاطر گريه ى او به اين امت رحم مى كند.
عن اسحاق بن عمار قال : قلت لاءبى عبدالله (ع ) اكون اءدعوا فاءشتهى البكاء و لايجيئنى و ربما ذكرت بعض من مات من اءهلى و اءرق و اءبكى فهل يجوز ذلك ؟ فقال : نعم فتذكر فاذا رققت فابك و ادع ربك تبارك و تعالى . (460)
اسحاق بن عمار مى گويد: به امام صادق (ع ) عرض كردم : گاهى اوقات در حال دعا دلم مى خواهد گريه كنم ، ولى گريه ام نمى گيرد؛ و چه بسيار است برخى از مردگان خانوادگى خود را به ياد مى آورم ، و حالت رقتى به من دست مى دهد و گريه ام مى گيرد. آيا اين گونه گريستن جايز است ؟ امام صادق (ع ) فرمود: آرى ! در چنين حالتى ، آنان را به ياد آور، و همين كه رقيق القلب شدى ، پس گريه كن و پروردگارت را بخوان .
عن سعيد بن يسار: قلت لاءبى عبدالله (ع ): انى اتبارك فى الدعاء و ليس ‍ لى بكاء قال : نعم و لو مثل راءس الذباب . (461)
سعيد بن يسار مى گويد: به امام صادق (ع ) عرض كردم : من حالت گريه كردن به خود مى گيرم ، با اينكه گريه ام نمى گيرد. آيا چنين گريستن جايز است ؟ آرى ! هر چند كه به اندازه ى سر مگسى باشد.
عن على بن ابى حمزه قال : قال ابو عبدالله (ع ) لاءبى بصير ان خفت اءمرا يكون اءوحاجة تريدها فابداء بالله فمجده و اثن عليه كما هو اءهله و صل على النبى (ص ) و سل حاجتك و تبارك و لو مثل راءس الذباب ان ابى كان يقول ان اءقرب ما يكون العبد من الرب عزوجل و هو ساجد باك . (462)
على بن حمزه مى گويد: امام صادق (ع ) به ابو بصير فرمود: اگر از پيش ‍ آمدن امرى وحشت دارى يا برآمدن حاجتى را انتظار دارى ، پس ابتدا خداوند را آنچنان كه شايسته ى اوست ، ثنا و سايش كن ، درود بر پيغمبر و آل او بفرست ، و حاجت خود را از خدا بخواه و حالت گريستن به خود بگير، هر چند كه مانند سر مگسى باشد. همانا پدرم امام باقر (ع ) مى فرمود: نزديك ترين حالات بنده به خداى عزوجل ، حالتيست كه بنده در سجده گريان باشد.
اصرار و پافشارى و تاءكيد ائمه ى بزرگوار اسلام در باب گريه ، گويى تيريست كه در يك لحظه بر دو هدف مى نشيند: يك هدف ، لطف و رحمت و رحمانيت خداوند است ، چرا كه او تحمل مشاهده ى گريستن بنده ى خود را ندارد، و با جارى شدن قطره ى اشكى از گناهان او در مى گذرد و حاجاتش ‍ را برآورده مى سازد؛ هدف ديگر، ايجاد رقت قلبى و خضوع و خشوعيست كه شايسته ى ارتباط با خداوند است .
اشك ها بهترين گواه آدمى در مراجعه ى وى به خداوند است ؛ اشك ها نشانه ى توبه ى نصوح فرد عابد است ؛ اشك ها جلا بخش قلوب سياه مكدر است ؛ اشك ها اكسير حيات معنوى بشريت است ؛ اشك ها بهترين هديه ى عاشق به معشوق است . پس بياييد اشك بريزيم ، از هجران و دورى خود با خدا، از گناهانى كه كرده ايم ، از توبه شكنى هاى دائمى خود، از عمرى كه به بطالت گذشت ، از فضايلى كه از دست داده ايم ، از رذايلى كه بر ما حاكميت پيدا كرده ، از واجباتى كه انجام نداده ايم ، از نواهى يى كه مرتكب شده ايم ، از هولناكى پل صراط، از تاريكى قبر، از غيبت امام عصر (عج )…
O 9. پنهان كردن دعا
يكى از آداب دعا آن است كه ، دعا كننده در خلوت و پنهان دعا كند؛ زيرا با اين عمل ، هم فرمان خداوند (در پنهان دعا كنيد!) را اجابت كرده ، و هم از آفت ريا و خودنمايى دور مى ماند.
امام رضا (ع ) فرمودن
دعوة العبد سرا دعوة واحدة تعدل سبعين دعوة علانية . (463)
يك دعاى بنده در پنهانى و خلوت ، برابر هفتاد دعاى آشكار است .
از رسول خدا روايت شده است : بهترين عبادات و ذكر و عبادت ، مخفى و پنهان خداوند حضرت زكريا را به جهت دعاى پنهانى كردن مدح فرموده ، چنان كه مى فرمايد: اذ نادى ربه نداء خفيا. يعنى : اى رسول ما! حكايت زكريا را ياد كن ، وقتى كه خداى خود را پنهانى و از صميم قلب ندا كرد.
از رسول خدا (ص ) روايت شده :
مربقوم رفعوا اءصواتهم بالدعاء فقال انكم لا تدعون الاءصم و لا غائبا و انما تدعون سميعا قريبا .
رسول خدا (ص ) صداى قومى را شنيدند، كه صداى خود را به دعا كردن بلند كرده بودند. آن حضرت فرمود: اى مردمان ! صداى خويش را كوتاه كنيد، زيرا پروردگار شما كر نيست ؛ اگر آهسته هم او را بخوانيد، مى شنود.
پس بهتر است كه دعا پنهانى و در خلوت باشد؛ چنان كه خداوند در قرآن مى فرمايد: ادعو ربكم تضرعا و خفية . يعنى : خداى خود را به تضرع و زارى ، با صداى آهسته كه به اخلاص نزديك تر است ، بخوانيد.
O 10. بيان كردن عملى كه صرفا براى رضاى خدا انجام داده ، در هنگام دعا
در دوران گذشته سه رفيق در بيابان مى رفتند. باران گرفت ، به شكاف كوهى پناهنده شدند. شكاف به وسيله ى قطعه ى سنگى بسته شد. با هم گفتند: اينجا جاييست كه جز راستى نجاتبخشى نيست . هر كدام بايد دعا كنيم ، و آن عمل خالصى كه صرفا براى خدا انجام داده ايم ، ذكر نماييم ، باشد كه خدا گشايشى برساند! يكى گفت : پروردگارا! تو مى دانى من مزدورى داشتم ، يك پيمانه برنج اجرتش بود. به علتى ، پيمانه ى برنج را نگرفت و رفت . من آن را كاشتم ، از محصولش گله ى گاوى خريدم . پس از مدتى مزدور آمد، مطالبه ى اجرت كرد. گفتم : اين گله ى گاو اجرت توست . در اثر كار و كوشش من به اينجا رسيده . بردار و برو! مزدور گرفت و رفت .
خدايا تو مى دانى كه من اين كار را از ترس تو انجام داده ام . فرجى را به ما برسان ! آن گاه اندكى راه باز شد. ديگرى گفت : خدايا! تو مى دانى من پدر و مادر پيرى داشتم ، كه شب ها شير گوسفندانم را براى آنها مى بردم . شبى دير خوابيده بودند، زن و بچه ام نيز از گرسنگى مى ناليدند، اما عادت من اين بود كه تا پدر و مادرم نخوردند، به آنها غذا ندهم ؛ از طرفى ، نخواستم پدر و مادرم را بيدار كنم . به انتظار نشستم ، تا سپيده دميد.
خدايا! اگر مى دانى كه من اين كار را از ترس تو كرده ام ، گشايش بده ! باز سنگ مقدارى عقب رفت ، به طورى كه آسمان را ديدند. سومى گفت : خدايا! تو مى دانى كه من دختر عمويى داشتم كه از همه مردم بيشتر مورد علاقه ى من بود. از او كام به طور زنا خواستم ، اجابت نكرد، مگر به شرط اينكه صد دينار بپردازم . به هر زحمت بود، پول را فراهم نموده ، تقديم كردم . آماده شد. چون ميان پاهايش نشستم ، گفت : از خدا بترس و مهر مرا به ناروا مشكن ! از جا برخاستم و از صد دينار هم صرف نظر كردم . خدايا! اگر مى دانى كه من اين كار را از بيم تو كردم ، فرجى براى ما برسان ! سخن او كه پايان پذيرفت ، راه باز شد و از غار خارج شدند.
اين حديث را اهل سنت هم به همين صورت نقل كرده اند، البته با الفاظ ديگر. (464)
O 11. دعا براى برادران دينى ، در پشت سر آنان
عن الفضيل بن يسار عن ابى جعفر (ع ) قال : اءوشك دعوة و اسرع اجابة دعاء المرء لاءخيه بظهر الغيب . (465)
فضيل بن يسار از امام باقر (ع ) نقل مى كند: دعايى كه بيشتر اميد استجابت آن مى رود و زودتر به اجابت مى رسد، دعا براى برادر دينى در پشت سر اوست .
امام صادق (ع ) فرمود: رسول خدا (ص ) فرمود:
ما من مومن دعا للمومنين و المؤ منات الا رد الله عزوجل عليه مثل الذى دعا لهم به من كل مؤ من و مؤ منه مضى من اول الدهر و اءو هو آت الى يوم القيامة ان العبد ليؤ مر به الى النار يوم القيامة فيحسب فيقول المؤ منون و المؤ منات يا رب هذا الذى كان يدعولنا فشفعنا فيه فيشفعهم الله عزوجل فيه فينجوا . (466)
هيچ مؤ منى نيست كه براى مردان و زنان مؤ من دعا كند، جز اينكه خداى عزوجل به او باز گرداند، مانند آنچه را براى ايشان دعا كرده است ، به عدد هر مرد و زن مؤ منى كه از آغاز روزگار در گذشته يا تا روز قيامت به دنيا مى آيد. همانا بنده يى باشد كه در روز قيامت دستور مى دهند كه او را بدوزخ ببرند، و او را بدان سو مى كشند. پس مردان و زنان مؤ من مى گويند: اين است آن كه براى ما دعا مى كرد. پس شفاعت ما را درباره ى او بپذير (و او را به دوزخ مبر)! خداى عزوجل شفاعت ايشان را درباره ى او مى پذيرد و آن بنده نجات مى يابد.
عن على عن اءبيه قال :
رايت عبدالله بن جندب فى الموقف فلم اءر موقفا كان اءحسن من موقفه ما زال مادا يديه الى السماء و دموعه تسيل على خديه حتى تبلغ الارض فلما صدر الناس قلت له يا ابا محمد ما راءيت موقفا قط احسن من موقفك قال : و الله ما دعوت الا لاءخوانى و ذلك اءن اباالحسن موسى (ع ) اءخبرنى اءن من دعا لاءخيه بظهر الغيب نودى من العرش : و لك مائة الف ضعف فكرهت اءن اءدع مائة الف مضمونه لواحدة لا اءدرى تستجاب ام لا. (467)
على بن ابراهيم از پدرش روايت مى كند كه : عبدالله بن جندب را در موقف عرفات ديدم ، و وقوفى بهتر از وقوف او نديدم . پيوسته دست هايش ‍ به سوى آسمان بلند بود و اشك هايش بر گونه اش روان بود، به طورى كه به زمين مى ريخت . پس همين كه مردم از عرفات برگشتند، من به وى گفتم : اى ابا محمد! من موقوفى بهتر از وقوف تو نديدم ؟ گفت : به خدا سوگند! من جز براى برادران دينى خود دعايى نكردم ؛ و اين براى اين بود كه حضرت ابا الحسن كاظم (عليه السلام ) به من خبر داد كه ، هر كس پشت سر برادران دينى خود دعا كند، از عرش به او ندا مى شود: براى تو باد صدهزار برابر آنچه براى برادر دينى ات درخواست كردى ! و من خوش نداشتم كه صد هزار دعاى تعهد شده را به خاطر يك دعا از دست بدهم ، كه نمى دانم آن يك دعا هم به اجابت برسد يا نه !
در روايت است : كسى كه به دنبال خواسته ى برادرش به راه افتد و با تمام توان در پى خواسته اش نباشد، حتما به خدا و رسولش و مؤ منين خيانت كرده است ؛ و كسى كه يك خواسته ى برادر مؤ منش را برآورد، مانند كسى كه خواهد بود كه نه هزار سال خدا را عبادت كرده باشد، به گونه يى كه روزهايش را روزه و شب هايش به عبادت ايستاده باشد.
O 12. صحيح خواندن دعا
عن اءبى جعفر الجواد (ع ) قال : ما استوى رجلان فى حسب و دين قط الا كان اءفضلهما عندالله عزوجل آدبهما قال : قلت : جعلت جعلت فداك قد عرفت فضله عند الناس فى النادى و المجالس فما فضله عندالله عزوجل ؟ قال : بقراءة القرآن كما انزل و دعائه الله عزوجل من حيث لايلحن و ذلك ان الدعاء الملحون لا يصعد الى الله عزوجل . (468)
از امام جواد (ع ) روايت شده كه : هر گاه دو نفر از لحاظ شرافت خارجى و دينى مساوى باشند، هر يك از آن دو نفر كه ادب را بيشتر ملاحظه كند، نزد خدا با فضيلت تر است . راوى مى گويد: گفتم : فدايت شوم ! فضيلت مرد را در نزد مردم ميان مجالس و اجتماع شناختم ، اما فضيلت مرد در نزد خداى عزوجل به چه چيز است ؟ فرمود: به قرآن خواندن ، آن گونه كه نازل شده است ، و دعا كردن بى غلط، زيرا دعاى غلط به سوى خداى عزوجل بالا نرود.

 

 

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.