? عاقبت بخیری با محبت به اهل بیت علیهماالسلام
? مرحوم آیت الله العظمی آقای مرعشی نجفی میفرمودند: در زمان سابق که قم این قدر بزرگ نبود و وسیله نقلیه نداشت، یک شب مرا به مجلس عقدی دعوت کردند.
? پس از انجام مراسم عقد که در محله جوب شور بود، تنها به سوی منزل میآمدم در حالی که کوچهها پر از برف و خلوت بود.
? ناگاه سر کوچه مردی که مست بود راه را بر من بست و گفت: سید باید یک روضه در این مکان برایم بخوانی!
? گفتم: روضه را باید روی صندلی خواند اینجا که صندلی نیست.
? یک مرتبه خم شد و گفت: این هم صندلی، بنشین روضه را بخوان و بهانه نیاور!
? من ناچار روی پشت او نشسته روضهای خواندم.
? سپس گفت: من باید تو را به منزل برسانم، همراه من تا درب منزل آمد آن وقت مرا شناخت.
? پس از آن رفته بود بین خود و خدا توبه کرده و از آن کارهای نامشروع دست کشیده و یک عمر مؤمن و متعبد و متقی شد.
? دائماً در صف اول نماز جماعت حاضر میشد و این از برکت سفینه نجات حضرت سیدالشهدا و وجود محبت اهل بیت (ع) در دل است.
? با اقتباس و ویراست از کتاب حیات عارفانه فرزانگان
#حکایت
@askdin_com