زندگی زیباست، اما شهادت از آن زیباتر است؛ سلامت تن زیباست، اما پرندهی عشق، تن را قفسی میبیند که در باغ نهاده باشند. و مگر نه آنکه گردنها را باریک آفریدهاند، تا در مقتل کربلای عشق، آسانتر بریده شوند. و مگر نه آنکه از پسر آدم، عهدی ازلی ستاندهاند که حسین را از سر خویش، بیشتر دوست داشته باشد. و مگر نه آنکه خانه تن، راه فرسودگی میپیماید تا خانه روح، آباد شود. و مگر این عاشق بیقرار را بر این سفینه سرگردان آسمانی، که کرهی زمین باشد، برای ماندن در اصطبل خواب و خور آفریدهاند. و مگر از درون این خاک، اگر نردبانی به آسمان نباشد، جز کرمهایی فربه و تنپرور برمیآید. ای شهید، ای آنکه بر کرانهی ازلی و ابدی وجود بر نشستهای، دستی برار و ما قبرستان نشینان عادات سخیف را نیز، از این منجلاب بیرون کش . |
|
روز های اول دی بود سال پنجاه و نه . می گفتند یکی از فرماندهای ارتش می خواد بیاد سخنرانی برای بچه های کادر. همراه بابا رستمی امد که آن موقع فرمانده سپاه مشهد بود. قیافه اش به ارتشی ها زمان شاه نمی خورد . نورانی بود و با صفا. از یکی پرسیدم:اسم این اقا چیه؟ گفت صیاد شیرازی. شروع کرد به صحبت . نیروی زبده و کار امد می خواست برای کردستان می گفت : من اومدم دست نیاز دراز کنم به طرف شما برادرای عزیز. می گفت اوضاع کردستان خیلی حساسه حتی یک لحظه هم جای درنگ نیست. حرف هاش که تموم شد محمود بلند شد من و هفده نفر دیگر هم بلندشدیم .بعضی می خواستند بروند خانه هاشان خدا حافظی. محمود گفت : مگه نمیبینی میگه نباید معطل کرد؟ همان روز با نوزده نفر دیگر یکراست رفتیم کردستان. محمود کاوه منبع : منبع : سایت سبک بالان منبع کلام شهدا:سايت 50 سال عبادت |