دعا كنيد كه خداوند شهادت را نصيب شما كند، در غير اين صورت زماني فرا ميرسد كه جنگ تمام ميشود و رزمندگان امروز سه دسته ميشوند: یک: دستهاي كه به مخالفت با گذشته خود برميخيزند و از گذشته خود پشيمان ميشوند. دو: دستهاي كه راه بيتفاوت را بر ميگزينند و در زندگي مادي غرق ميشوند. سوم: دستهاي كه به گذشته خود وفادار ميمانند و احساس مسئوليت ميكنند كه از شدت مصایب و غصهها دق خواهند كرد. پس از خداوند بخواهيد با رسیدن به شهادت از عواقب زندگي پس از جنگ در امان بمانيد، چون عاقبت دو دسته اول ختم به خير نخواهد شد و جزو دسته سوم ماندن هم بسيار سخت و دشوار خواهد بود شهيد حميد باكري |
|
در دزفول چادرهایی برای استفاده رزمندگان برپا كرده بودند. یك بار، شهید مهدی باكری، فرمانده لشكر عاشورا، به یكی از چادرها نگاه كرد و گفت: «چادرتان را درست كنید!» یكی از برادران كه او را نمیشناخت، اعتراض كرد. آقا مهدی جلو آمد، صورتش را بوسید و خندید. بعد كلنگ را از آن فرد معترض گرفت و گفت: «شما زحمت نكش.» او كلنگ را انداخت و رفت و آقا مهدی چادر را مجدداً برپا كرد. یكی از نیروها به آن فرد معترض گفت: چرا با آقا مهدی فرمانده لشكر این طور برخورد كردی؟ مگر او را نمیشناختی؟ او كه از رفتار خود به شدّت پشیمان شده بود، گریه كنان پیش آقا مهدی آمد تا عذر خواهی كند. آقا مهدی گفت: «مسئلهای نیست. من هم مثل تو یك فرد هستم. با تو كار میكنم و برادر تو هستم.» شهید مهدي باكري منبع : راوی: اكبر سعادت لو، ر. ك: روايت عشق، ص 71 – 72 منبع کلام شهدا:سایت خادمین |