شهيد محمد خياط

ایّها النّاس نَفَس‌های آخرم را می‌کشم و لحظه‌های آخر عمرم فرا رسیده است و آخرین وصیّتم را به شما می‌گویم و شما را به خدای بزرگ می‌سپارم و از شما می‌خواهم که تداوم‌بخش راه انقلاب باشید و همگی با توجّه به آیه‌ی شریفه «واعتصموا به حبل الله جمیعاً و لا تفرقوا»، راه امام عزیز را که راه یاران حسین (علیه السلام) است را تا انقلاب مهدی و تا پیروزی نهایی ادامه دهید

شهيد محمد خياط

همه بچه ها مهربان بودند. هم در حق پدر و مادرشان، هم در حق خواهران و برادرانشان و حتی نسبت به غیر. اما نصرالله عجیب مهربان و دلسوز بود. از مدرسه که بر می گشت خانه، اگر مادر در اثر کار خانه خسته شده و افتاده بود گوشه ای و خوابش برده بود می نشست بالای سرش و گریه می کرد. آن موقع دبیرستانی بود. گریه می کرد و از صدای گریه هایش مادر بیدار می شد. می گفت چرا داری گریه می کنی؟ جواب می داد ما که پسریم و می ذاریم می ریم. شما باید اینقد تو خونه کار کنی؟ از کار خسته بشی؟! شهید نصرالله جنیدی
منبع : هفته نامه یالثارات الحسین علیه السلام، شماره 658
منبع کلام شهدا:اسک دین

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.