54. شكر به خاطر گناه نكردن ، نه به خاطر مصيبت
مرد پارسايى را در كنار دريا ديدم ، گويى پلنگ به او حمله كرده بود، زخمى جانكاه در بدنش بود و هرچه مداوا مى نمود بهبود نمى يافت . مدتها به اين درد مبتلا بود و بر اثر آن رنجور شده بود. در عين حال شب و روز شكر خدا مى كرد، از او پرسيدند: ((خدا را به خاطر چه نعمتى شكر مى كنى ؟ )) در پاسخ گفت : ((شكر به خاطر آنكه خداوند مرا به مصيبتى گرفتار كرد، نه به معصيتى .))
اگر مرا زار به كشتن دهد آن يار عزيز
|
تا نگويى كه در آن دم ، غم جانم باشد
|
گويم از بنده مسكين چه گنه صادر شد
|
كو دل آزرده شد از من غم آنم باشد(174) |