176. آموختن خاموشى از حيوانات
نادانى مى خواست به الاغى سخن گفتن بياموزد، گفتار را به الاغ تلقين مى كرد و به خيال خود مى خواست سخن گفتن را به الاغ ياد بدهد.
حكيمى او را ديد و به او گفت :
((اى احمق ! بيهوده كوشش نكن و تا سرزنشگران تو را مورد سرزنش قرار نداده اند اين خيال باطل را از سرت بيرون كن ، زيرا الاغ از تو سخن نمى آموزد، ولى تو مى توانى خاموشى را از الاغ و ساير چارپايان بياموزى . ))
حكيمى گفتش اى نادان چه كوشى
|
در اين سودا بترس از لولائم (444)
|
نياموزد بهايم (445) از تو گفتار
|
تو خاموشى بياموز از بهائم
|