114. پرهيز دانا از ستيز با نادان ابله
يك روز جالينوس (پزشك نامدار يونانى كه در سال 131 تا 201 ميلادى مى زيست ) ابلهى را ديد كه گريبان دانشمندى را گرفته و به آن دانشمند، پرخاش و جسارت مى كند، گفت : ((اگر اين دانشمند نادان نبود، كار او با نادانان به اينجا نمى كشيد.))
دو عاقل را نباشد كين و پيكار |
نه دانايى ستيزد با سبكسار |
اگر نادان به وحشت سخت گويد |
خردمندش به نرمى دل بجويد |
دو صاحبدل نگهدارند مويى |
هميدون سركشى ، آزرم جويى |
و گر بر هر دو جانب جاهلانند |
اگر زنجير باشد بگسلانند |
يكى را زشتخويى داد دشنام |
تحمل كرد و گفت اى خوب فرجام |
بتر زانم كه خواهى گفتن آنى |
كه دانم عيب من چون من ندانى (314) |