روضه شب ششم محرم (قاسم ابن الحسن علیهما السلام)

روضه شب ششم محرم (قاسم ابن الحسن علیهما السلام)

حمید بن مسلم می گویدخَرَجَ اِلَینا غلامٌ کانَ وَجهُهُ شِقَّه قمرٍ یعنی وقتی حضرت قاسم به میدان آمد گوئی پاره ای از ماه ظاهر شده است . و آن حضرت به لحاظ یتیمی خود و غربت عموی بزرگوارش امام حسین (ع)مثل ابر بهار اشک می ریخت إِنَّهُ خَرَجَ وَ دُمُوعُه تَسِیلُ عَلی خدیِّه یعنی به میدان آمد در حالی که سیل اشک بر گونه های مبارکش جاری بود و این رجز را می خواند :

ان تنکرونی فانا بن الحسن

سبط النبی المصطفی المؤتمن

هذا حسین کا الاسیر المرتهن

بین الناس لاسقوا صوب المزن

و پس از آنکه حضرت قاسم (ع)با سن به ظاهر کوچک کار زار سختی نمود و بنابر نقل منهاج الدموع سیو پنج نفر از لشکر مخالف را به جهنم فرستاد این رشادت بردشمن بسیارگران تمام شد لذا عمربن سعد ازدی ،

از پشت سر چنان شمشیری بر فرق مبارکش زد که سر او را شکافت و حضرت قاسم (ع)با صورت روی زمین افتاد . در این هنگام صدای واعماه او بگوش امام حسین (ع) رسید وقتی امام حسین (ع) با گروه زیادی وارد میدان شدند در این میان جنگ سختی درگرفت که بدن حضرت قاسم پایمال سم اسبها شد لذا وقتی امام حسین (ع) بالای سر حضرت قاسم آمد دیدند که پاهایش را به زمین می ساید و در حال جان دادن است . سپس امام حسین (ع) سر او را به دامن گرفت اشک می ریخت و می فرمود : عمو جان چفدر بر من سخت و گریان است که تو مرا بخوانی و من نتوانم به موقع اجابت کنم وقتی هم اجابت کردم که دیگر به حال تو مفید نخواهد بود .

و مخفی نماند که دست مکافات عمل از آستین حق بیرون شد و درگیر ودار جنگ ، قاتل حضرت قاسم یعنی عمر بن سعد ازدی هم که برای بریدن سر آن حضرت پیاده شده بود پایمال سم اسبان گردید و به هلاکت رسید .

@askdin_com

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.