163. نزاع حاجيان قلابى در راه مكه
يك سال همراه گروهى پياده به سوى مكه براى انجام مراسم حج رهسپار بوديم . بين پيادگان نزاع و كشمكشى شد. به سر و صورت هم افتادند و داد و فحش و ستيز و درگيرى بالا گرفت . يكى از كجاوه نشينان به همپالكى (410) خود گفت :
((عجبا! پياده عاج (استخوان دندان فيل ) به پايان بساط بازى شطرنج مى رسد و وزير مى گردد، به عبارت ديگر مقامش ديگر مقامش بهتر از آنچه در قبل بود مى شود، ولى پيادگان راه حج كه بيابان عربستان را به پايان مى رسانند حالشان بدتر مى شود.)) (411)
از من بگوى حاجى مردم گزاى را(412) |
كو پوستين خلق به آزار مى درد. |
حاجى تو نيستى ، شتر است از براى آنك |
بيچاره خار مى خورد و راه مى برد |