عمری است تا آکنده ام از مهر، سینه

عمری است تا آکنده ام از مهر، سینه
پالوده ام این دشت را از تخم کینه

بازار ناپاکی شکستی سخت برداشت
تا پایه شوق تو محکم شد به سینه

آراستم با جامه عشق تو دل را
پیراستم از جامه های وصله پینه

بدگوهری ها را پراکندیم از دل
از گوهر عشق تو پر شد این خزینه

هر اضطرابی را زلوح دل ستردم
چون بی قرار تو شدم، آمد سکینه

جز جان و دل چیزی به پای تو نریزم
شرمنده ام این است در دست کمینه

شاعر: سید محمد حکاک

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.