| خبر دارى اى استخوان قفس |
| كه جان تو مرغى است نامش نفس |
| چو مرغ از قفس رفت و بگسست فيد |
| دگر ره نگردد به سعى تو صيد |
| نگهدار فرصت كه عالم دمى است |
| دمى پيش دانا به از عالمى است |
| سكندر كه بر عالمى حكم داشت |
| در آندم كه مى رفت عالم گذاشت |
| ميسر نبودش كز او عالمى |
| ستانند و مهلتش دهندش دمى |
| برفتند و هر كس در او آنچه كشت |
| نماند بجز نام نيكو و زشت |
بیاد امام زمان مظلوم و غریبم اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج

