ما آبروى فقر و قناعت نمى بريم |
با پادشه بگوى كه روزى مقدر است |
ديده اهل طمع به نعمت دنيا |
پر نشود همچنانكه چاه به شبنم |
قناعت كن اى نفس بر اندكى |
كه سلطان و درويش بينى يكى |
چرا پيش خسرو به خواهش روى |
كه يك سو نهادى طمع خسروى |
و گر خودپرستى شكم طبله كن |
در خانه اين و آن قبله كن |