✍️ دانشمند وسخنور توانا مرحوم شیخ

﷽✨

✍️ دانشمند وسخنور توانا مرحوم شیخ حسینعلی راشد نقل می‌کند :

سال‌هاے جنگ بین‌ المللی اول ، سختی‌های زیادے در همه ایران پیش آمد ، و از آن جمله در شهر ما (تربت حیدریه) بیمارےهایی مانند وبا و آنفلوانزا شیوع پیدا ڪرد ، در خانه ما نخست پدرم مبتلا گشت ، بعد از او من و خواهرم ، و فقط ڪار خدا بود ڪه تنها مادرم سالم ماند ڪه پرستارے ما را می‌کرد ، این بیمارے خیلی سنگین بود .

مرحوم دڪتر ضیاء به عیادت ما می‌آمد ، بعدها خود مرحوم دڪتر ضیاء براے من نقل ڪرد ، من به خانه شما می‌رفتم و می‌دیدم چهار بیمار ڪه همگی احتیاج به دوا و نخود و آب و آش و بعد از بریدن تب ، نیاز به برنج نرم پخته‌اے دارند ڪه به آن می‌گویند : (ترچلو) ، و وضع خانه شما را می‌دیدم .

روزے ڪه به عیادت مرحوم ملا عباس تربتی رفتم ، دستمالی حاوے مبلغی پول نقره ڪه شخص معروفی به من داده بود ، ڪنار بستر ایشان گذاشتم ، مرحوم ملا عباس پرسید : این چیست ؟ گفتم : پولی است ڪه شخصی داده و از باب وجوهات شرعیِ نیست ، بلڪه براے مصارف این چند بیمار است .

پرسید : چه ڪسی این را داده است ؟ من چون نمی‌توانستم به حاج آخوند بر خلاف واقع بگویم ، گفتم : فلان ڪس داده است و به من سپرده است اسمش را نگویم ، اما چون شما پرسیدید ناچار شدم بگویم ، دیدم با آن حال بیمارے اشڪش جارے شد و گفت : در این قحطی ڪه مردم از گرسنگی می‌میرند ، این آدم عروسی راه انداخت و از مشهد مطرب زنانه آورد ، و پول فراوانی صرف شراب کرد تا مردم مسلمان بخوردند ، آیا شما روا می‌دانید ، من از چنین آدمی پول قبول ڪنم ؟ !

من راضی هستم بمیرم و از چنین ڪسانی نوشدارو نگیرم ، و زیر بار منت این افراد نروم . مرحوم دڪتر ضیاء گفت : من نیز به گریه افتادم ، و پول را به صاحبش پس دادم .

📚 با اقتباس و ویراست از
ڪتاب “فضیلت‌هاے فراموش‌ شده”

‌‌‌‌✅ کانال استاد دانشمند
┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅
http://eitaa.com/joinchat/592117774Cb596248863

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.