انتقال به زندان
غرور و خودخواهى همسر عزيز سبب شد تا تهديد خود را عملى سازد، از اين رو به شوهرش پيشنهاد داد كه يوسف بى گناه را زندانى كرد. عزيز مصر نيز گرچه خيانت همسرش و بى گناهى يوسف را مى دانست و نشانه هاى ديگرى هم براى پاك دامنى يوسف ديده بود، ولى اوضاع و احوال خانه و خارج كاخ و اصرار زليخا او را در محذور و ناراحتى و فشار شديدى قرار داد. زيرا داستان زليخا و يوسف و تقاضاى كام جويى زليخا از يوسف و امتناع وى از اين كار، در خارج شايع گرديد و سبب شده تا مردم تحقيق بيشترى درباره آن بكنند و شايد كار به جايى كشيده بود كه بيشتر زنان و مردان مصرى مشتاق ديدار اين جوان ماه روى كنعانى گشته و دردسرى براى عزيز مصر و كاخ نشينان فراهم كرده بودند. سرانجام موضوع به صورت معمايى درآمده و مخالفان عزيز مصر نيز از اين ماجرا به عنوان حربه اى عليه او استفاده مى كردند و از طرفى ترسيدند كه به دنبال وقايع گذشته ، زليخا رسوايى تازه اى به بار آورد و عزيز مصر را وادار شد تا براى پايان دادن به ماجرا تصميم جدى بگيرد و به هر صورت كه ممكن است غائله را ختم دهد.
براى اين كار با مشاورانش مشورت كرد و تصميم بر اين شد كه يوسف را چندى به زندان افكنند تا اولا سر و صداها از بين رود و ثانيا با زندانى كردن يوسف در خارج چنين منعكس كنند كه وى گناه كار است و درصدد خيانت بوده و همسر عزيز، گناهى در اين ماجرا نداشته است . اما شواهد پاك دامنى يوسف به حدى بود كه كه با اين صحنه سازى ها نمى توانستند او را خائن و گنه كارى معرفى كنند و زليخا را پاك دامن و امين ، اما زليخا كه بر شوهرش داشت و نيز زبونى مصر و مشاورانش در برابر اراده و فرمان زليخا، براى آنان راهى جز اين نبود. اگر مرد غيور و با اراده ديگرى به جاى عزيز مصر بود هيچ گاه همسر خيانت كار خود را آزاد نمى گذاشت و غلام پاك دامنى را كه سال ها با كمال پاكى و صداقت و امانت در خانه او انجام وظيفه كرده بود، بدون هيچ جرم و گناهى به زندان نمى انداخت ، بلكه چنين غلام پاك دامنى كه اين گونه حرمت ولى نعمت خود را نگاه داشته و حاضر به خيانت به عزيز مصر و تجاوز به همسرش نشده است و به خصوص پس از اثبات پاك دامنى اش نزد عزيز و عمل به درخواست او كه از افشاى قضيه خوددارى كند و حاضر به رسوايى او نشود چنين غلامى شايسته همه گونه جايزه و پاداش نيكى از جانب عزيز مصر بود و جاى آن نداشت كه با آن همه نشانه پاكى و فضيلت كه از وى ديده بودند، رعايت او را كرده و بهترين مقام را به وى تفويض كنند.
اما كاخ عزيز مصر جايى نبود كه عدالت در آن حكومت داشته باشد و خادم از خائن متمايز گردد؛ بلكه در آن جا تنها هوا و هوس – آن هم هوا و هوس زنان بوالهوس حاكم بوده و به جاى خائن خادم مجازات مى شد؛ البته در چنين محيطى راهى جز اين راه و قانونى به جز اين قانون زور حكومت نداشت شايد اگر يوسف به خاطر زيبايى اش مورد علاقه زليخا نبود و او اميدوار نبود كه يوسف پس از رفتن به زندان و ديدن ناملايمات و سختى ها زندان ، احتمالا ممكن است رام وى گردد و حاضر به كامجويى اش شود، شايد يوسف عزيز را به قتل مى رساندند و اين جوان معصوم و فرزند پاك پيامبران بزرگ الهى قربانى توطئه ها و هوسرانى ها و عياشى هاى كاخ نشينان مصر مى گرديد. قرآن كريم زندانى شدن يوسف را اين گونه بيان مى كند: پس از ديدن آن نشانه ها يعنى پاك دامنى يوسف صلاح ديدند كه او را تا مدتى زندانى كنند (60)