بزرگوارى يوسف

بزرگوارى يوسف
يوسف در اين ماجرا از نظر عادى و معمولى كمال مردانگى و بزرگوارى را نشان داد، زيرا فرزند عزيز يعقوب كه سالها بدون هيچ گونه جرم و گناهى آن همه مرارت و سختى زندان را كشيده و حتى برا استخلاص خود از همين رفيق بى وفا و فراموش كار استمداد كرده ، در اين جا مى توانست از اين فرصت پيش آمده از بيان تعبير خواب ، چند جمله به صورت درد دل و شكوه از او اظهار كند و فراموش كاريش را به رخش بكشد و سپس خواب را تعبير كند و بلكه تعبير خواب را به آزادى از زندان موكول كند، و اگر اين كار مى كرد به خصوص با اين كه جرمى از وى سراغ نداشتند و بى صبرانه مى خواستند تعبير مناسب اين خواب را بشنوند، حتما مورد قبول شاه و درباريان و دانشمندان مصرى قرار مى گرفت و ممكن بود يوسف (عليه السلام ) همان گونه كه پيش از آن هنگام تعبير خواب دو رفيق زندانى براى مقام علمى خود آن جمله را به آن دو اظهار كرد و فرمود:

من پيش از آن كه خوراكى براى شما بياورند و از چگونگى و خصوصيات آن به شما خبر مى دهم ؛ تا آن دو را براى شنيدن سخنان بعدى خود آماده سازند، در اين جا نيز بدين وسيله شاه و بزرگان مصر را از مقام خود آگاه سازد و خبرهايى از آينده شاه و مردم مصر بدهد و سپس آن تعبير عجيب را اظهار كند.
به علاوه مى توانست در آن وقت فقط خواب شاه را تعبير كند و بگويد هفت گاو چاق و لاغر، هفت سال فراخى و هفت سال قحطى است كه در پيش داريد و به همين مقدار اكتفا كند و ديگر آن تدبير عاقلانه و بزرگ را به فكر هيچ يك از عالمان و بزرگان مصر نمى رسيد براى جلوگيرى از نابود شدن مردم و نگهدارى آذوقه و گندم نمى كرد.
از نظر عادى يوسف بزرگوار، گذشت و جوانمردى زيادى از خود نشان داد، اما اين نكته را هم بايد در نظر داشت كه حضرت يوسف در آن زمان يك انسان عادى و معمولى نبود بلكه او در آن وقت يكى از پيامبران الهى بود كه مسئوليت سنگين و با اهميت نبوت را قبول كرده بود و براى هدايت و نجات مردم از گرفتارى روحى و مادى از هر نظر خود را آماده كرده و مانند ساير انبياى الهى به هر گونه فداكارى در اين راه آماده شده بود، از اين رو ما نمى توانيم رفتار او را با رفتار مردمان معمولى ديگر بسنجيم و كار مردان بزرگ آسمانى را با ديگران قياس كنيم .
آرى از افراد عادى ، اين همه گذشت و بزرگوارى شگفت انگيز است و شايد يك انسان معمولى اين همه جوان مردى و مردانگى از خود نشان ندهد، اما از مردان الهى و پيامبران نمى توانند جز اين انتظار داشت ، چنان كه در حالات انبياى ديگر از اين نمونه فداكارى ها و گذشت ها فراوان ديده مى شود.
از اين رو آنچه در برخى از روايت ها و سخنان ديده مى شود كه گويند پيغمبر اسلام (صلى الله عليه وآله ) فرمود: اگر من به جاى يوسف بودم هنگامى كه فرستاده شاه نزد من آمد، با آن شرط مى كردم كه مرا آزاد كنيد تا تعبير خواب را بگويم … قابل اعتماد نيست و روايت معتبرى بر طبق آن نرسيده تا ناچار به تاويل باشيم ، بلكه اين سخن با مقام انبياى الهى و به خصوص پيغمبر بزرگوار اسلام نيز سازگار نيست و به گفته گروهى از بزرگان اگر بخواهيم اين گونه روايت ها را بپذيريم يكى از دو محذور لازم آيد اول آن كه ما عمل يوسف را تخطئه كنيم با اين كه يوسف (عليه السلام ) در اين مورد كمال بزگوارى و مردانگى و حسن تدبير را انجام داده بود. ديگر آن كه پيغمبر گرامى اسلام را شخصى عجول و بى صبر بدانيم كه اين هم با مقام آن بزرگوار كه در گذشت از دشمنان خونخوارى چون ابوسفيان و ديگران در داستان فتح مكه و جاهاى ديگر زبانزد همه است ، سازگار نيست .

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.