معصوم هشتم امام صادق عليه السلام
در جستجوى امام بر حق ، و رسيدن به حقانيت امام
كلبى نسابه (نسب شناس ) مى گويد: (پس از رحلت امام باقر) به مدينه رفتم و در مورد امام بعد از امام باقر(ع )، بى اطلاع بودم ، به مسجد رفتم و در آنجا جماعتى از قريش را ديدم و از آنها پرسيدم :(اكنون عالم (امام ) خاندان رسالت كيست ؟).
گفتند: عبدالله بن حسين (بن حسن بن على بن ابيطالب ، معروف به عبدالله محض ) است .
كلبى مى گويد: به خانه عبدالله رفتم ، و در خانه را زدم ، مردى بيرون آمد كه گمان كردم خادم او است ، به او گفتم :(از آقايت براى من اجازه بگير تا به خدمتش برسم ).
او رفت و باز گشت و گفت :(اجازه داده شد، بفرمائيد).
من وارد خانه شدم ، پيرمردى را ديدم كهبا جديت مشغول عبادت است ، سلام كردم ، پرسيد: كيستى ؟
گفتم : كلبى نسابه هستم .
گفت : چه مى خواهى ؟
گفتم : آمده ام از شما به مساءله بپرسم .
گفت : آيا با پسرم محمد ملاقات كرده اى ؟
گفتم : نه ، نخست به حضور شما آمده ام .
گفت : بپرس .
گفم : مردى به همسرش گفته : انت طالق عدد نجوم السماء:(تو به عدد ستاره هاى آسمان طلاق داده شده اى )، حكم اين مساءله چيست ؟
عبدالله : به شمارش آغاز ماه (جوزا)طلاق واقع مى شود(يعنى چنين طلاقى ، سه طاقه است زيرا ماه (جوزا) سومين برج سال است ) و بقيه (تا ستاره هاى ديگر آسمان ) و بال مجازات ، بر طلاق دهنده است
كلبى نسابه مى گويد گفتم : اين يك مساءله (كه جوابش را ندانست ).
سپس گفتم : درباره مسح بر روى كفش (كه در پا است ) چه مى فرمايى ؟
عبدالله : مردم صالح مسح كرده اند، ولى ما مسح بر كفش نمى كنيم .
كلبى گويد: با خود گفتم اين هم مساءله دوم (كه جواب كامل نداد).
سپس پرسيدم : آيا خوردن گوشت ماهى جرى (بدون پولك ) چه صورت دارد؟
عبدالله : حلال است ، ولى ما خاندان خوردن آن را ناپسند مى دانيم .
كلبى مى گويد: با خود گفتم : اين سومين مساءله (كه جوابش را ندانست ).
سپس پرسيدم : نوشيدن نبيذ (شراب خرما) چه صورت دارد؟
عبدالله : حلال است ولى ما اهلبيت ، آن را نمى آشاميم .
كلبى مى گويد: از نزد عبدالله برخاستم و از خانه او بيرون آمدم و با خود مى گفتم : اين جمعيت (قريش در مسجد) به اهلبيت دروغ بسته اند (و به دروغ عبدالله را به عنوان امام بعد از امام باقر(ع ) به من معرفى كرده اند) به مسجد رفتم ، جماعتى از قريش و ساير مردم در مسجد بودند، بر آنها سلام كردم ، و از آنها پرسيدم : (اعلم خاندان رسالت كيست ؟).
باز گفتند: عبدالله بن حسن (مثنى .)
گفتم : من نزد عبدالله رفتم ولى چيزى (از علم و دانش ) را در نزد او نيافتم .
در اين ميان ، مردى سربلند كرد و گفت نزد جعفر بن محمد (امام صادق عليه السلام ) برو، كه او اعلم افراد خاندان رسالت است .
يكى از حاضران ، او را سرزنش كرد، من دريافتم كه حسادت باعث شده كه آن مردم به جاى امام صادق (ع )، عبدالله را معرفى مى كنند، و مر در آغاز به راه نادرست فرستادند، به آن مرد گفتم : (عزيزم ! من به دنبال همان هستم كه تو نام بردى ).
هماندم تصميم گرفتم به خانه جعفر بن محمد( امام صادق ) بروم ، به سوى خانه آن حضرت حركت كردم ، وقتى به خانه آن حضرت رسيدم ، غلامى بيرون آمد و گفت : (اى برادر كلبى بفرما!)، ناگهان هيبت و هراسى بر من وارد گرديد و در حالى كه پريشان بودم وارد خانه شدم ديدم مرد باوقارى روى زمين در جاى نماز خود نشسته ، سلام كردم و جواب سلام مرا داد و فرمود: تو كيستى ؟
من با خودم گفتم : (شگفتا خادمش به من گفت : (اى برادر كلبى بفرما)، ولى آقا مى پرسد تو كيستى ؟).
گفتم : نسابه كلبى هستم .
آن بزرگوار، دستش را به پيشانيش زد و فرمود: (دروغ گفتند كسانى كه از خداى بى همتا عدول كردند و به سوى گمراهى دورى رفتند، و در ضرر و زيان آشكار افتادند، اى برادر كلبى ! خداوند مى فرمايد:
وعادا وثمود واصحاب الرس وقرونا بين ذلك كثيرا
:(و (همچنين ) قوم عاد و ثمود و اصحاب رس (گروهى كه درخت صنوبر را مى پرستيدند) و اقوام بسيار ديگر را كه در اين ميان بودند هلاك كرديم ) (فرقان – 38)
آيا (تو كه نسب شناس هستى ) نسب اينها را مى شناسى ، عرض كردم : نه … .
آنگاه سؤ ال كردم : اگر مردى به همسرش بگويد: تو به عدد ستاره هاى آسمان طلاق داده شده اى )، چه حكم دارد؟
امام صادق : عزيزم ! مگر سوره طلاق را نخوانده اى ؟ گفتم : چرا؟
فرمود: بخوان :
من (از آغاز اين سوره ، از اينجا) خواندم :
فطلقوهن لعدتهن واحصوا العدة : (زنان خود را در زمان عده ،طلاق دهيد(زمانى كه از عادت ماهانه پاك شده و با همسرشان نزديكى نكرده باشند) و حساب عده را نگه داريد) (سوره طلاق آيه يك ).
امام صادق : آيا در اين آيه ستاره هاى آسمان مى بينى ؟
نسانه كلبى : نه ، اكنون سؤ ال ديگرم اين است : اگر مردى به زنش بگويد: (تو سه بار طلاق داده شده اى ) حكمش چيست ؟
امام صادق : چنين طلاقى به كتاب خدا و سنت پيامبرش باز مى گردد (يعنى يك طلاق محسوب مى شود).
وانگهى ؛ هيچ طلاقى درست نيست ، مگر اينكه : زن را كه در حال پاكى (از حيض ) كه با او در مدت پاكى آميزش نشده ، طلاق دهند، و دو شاهد عادل ، هنگام طلاق حاضر باشد (وصيغه طلاق را بشنود).
كلبى گويد: با خود گفتم : اين يك مساءله (كه جواب درست داد).
سپس پرسيدم : در وضو، مسح بر روى كفشها چه صورت دارد؟
امام صادق (ع ) لبخندى زد و فرمود:(وقتى كه قيامت بر پا مى شود، خداوند هر چيزى را به اصلش باز مى گرداند، و پوست (روى كفش ) را به گوسفندان باز مى گرداند، از اين رو به عقيده تو كسانى كه در وضو روى كفش خود مسح مى كنند، وضوى آنها به كجا مى رود؟) (بنابراين آنانكه كه روى كفش مسح مى كنند، در قيامت پاداشى ندارند، پس وضوى آنان درست نيست )
در اين هنگام با خود گفتم : اين دومين مساءله (كه جوابش درست است ).
امام صادق (ع ): به من رو كرد و فرمود: (بپرس !)
گفتم : به من بگو خوردن گوشت ماهى بدون پولك ، چه حكم دارد؟
امام صادق : همانا خداوند جمعى از يهود را، مسخ فرمود، آنها را كه در راه دريا مسخ كرد و به صورت ماهى بى پولك و مارماهى و غير از اينها، مسخ نمود، و آنها را كه در خشكى مسخ كرد، به صورت ميمون و خوك و حيوانى مانند گربه (ولى كوچكتر از آن ) و خزنده اى مانند سوسمار و… مسخ نمود.
كلبى مى گويد: با خود گفتم : اين مساءله سوم (كه درست جواب داد كه خوردن چنين ماهى حرام است )، سپس آن حضرت به من رو كرد و فرمود:(بپرس و برخيز).
گفتم : درباره نبيذ (شراب خرما) چه مى فرمائى ؟
امام صادق : حلال است .
گفتم : ما در ميان آن ، ته نشين (زيتون ) و غير آن مى ريزيم ، و مى آشاميم ، چه حكم دارد؟
امام صادق : آه ! اينكه شراب بدبو است .
گفتم : توضيح بدهيد، شما كدام نبيذ را مى فرمائى (كه حلال است ؟).
امام صادق : مردم مدينه ، در مورد تغيير آب و دگرگونى و ناراحتى مزاج خود به پيامبر(ص ) شكايت نمودند، پيامبر(ص )به آنها دستو داد: نبيذ (شراب خرما) بسازند (سپس امام صادق (ع ) اين نوشيدنى حلال (نبيذ) را چنين توضيح داد:)
مردى به نوكرش دستور مى داد براى او نبيذ بسازد، نوكر يك مشت خرماى خشك بر مى داشت ، و در ميان مشك مى ريخت ، آنگاه آن مرد، از آن مشك آب مى آشاميد، و وضو مى گرفت .
گفتم : آن مرد، چند دانه خرما در مشت خود مى گرفت و در ميان مشك مى ريخت .
امام صادق : به اندازه گنجايش يك مشت .
گفتم : يك مشت مى ريخت يا دو مشت .
امام صادق : گاهى يك مشت و گاهى دو مشت .
پرسيدم : آن مشك چقدر گنجايش داشت ؟
امام صادق : بين چهل تا هشتاد رطل (پيمانه اى كه حدود سيصد و چند گرم است ) يا بيشتر.
در اين هنگام ، امام صادق (ع ) برخاست ، نسابه كلبى نيز برخاست در حالى كه كلبى دست روى دستش مى زد و مى گفت : (اگر چيزى باشد، همين است ) (يعنى اگر امامت در كار باشد، امام برحق همين آقا است )، از آن پس كلبى تا هنگام مرگ ، همواره خدا را در حالى كه به خاندان رسالت محبت داشت ، پرستش مى نمود.(249)
|