شخصى نزد بنده آمد و حالات عجيبى از خودش را برايم تعريف كرد به حدى كه به راستى غبطه حال او را خوردم . حالاتى برايش پيش مى آمد كه در آن حال ، به خدمت حضرت سليمان مى رسيد و با ايشان صحبت مى كرد. بنده به ايشان گفتم كه دفعه آينده كه به خدمت ايشان رسيدى ، از ايشان يك رمزى ، يك كدى بگير كه هرگاه خواستى ، به حضور ايشان نايل شوى ! رفت و پس از سالى بار ديگر با حالتى مبتهج به اين جا آمد و گفت كه كد را از حضرت سليمان گرفته ام و هر موقع بخواهم ، مى توانم ايشان را در عالم مكاشفه درك كنم !(317) |