9 : دستور العملى از مير محمد حسين خاتون آبادى

9 : دستور العملى از مير محمد حسين خاتون آبادى (33)
… اما سفارشهايى كه استادان عادت دارند (اجازه )هاى خود – به شاگردانشان – را با آن به پايان رسانند، از (شاگرد) بر عمل به آن ، تعهد گيرند، همان گونه كه خودشان ملزم شده اند (برايت بر مى شمارم ) هر چند آن دانشمند سر آمد، بالاتر از آن است كه مثل من ، او را پند دهد:
نخستين سفارش
نخستين آن سفارشها، هماره پرواى الهى داشتن و مراقب – اوامر و نواهى الهى – در نهان و آشكار بودن و ياد خدا در تمامى زمانهاست .
مقصودم از (ياد خدا بودن ) مشغول بودن زبان به گفتن (ذكر) نيست ، هر چند اين از اقسام (ذكر الهى ) است ، بلكه نظرم به ظهور و تجلى ذكرهاى زبانى ، بر ساير اعضاى آدمى است . البته حقيقت اين مطلب ، با تدبر در اخبار اين موضوع روشن مى شود.
اينجا، دو خبر را كه كاملتر و پرفايده تر از بقيه است ، مى آورم . اولين آن ، روايتى است كه شيخ صدوق – طاب ثراه . در كتاب خصال اش نقل كرده است .
او مى گويد:
(ذكر، بر هفت عضو از اعضاى انسان تقسيم شده است :


زبان ، روح ، نفس ، عقل ، معرفت ، سر، قلب . هر كدام از اينها، احتياج به پايدارى و ايستادگى دارد، ايستادگى زبان ، راستى در اقرار (گفتار) است . ايستادگى روح ، راستى در استغفار است . ايستادگى نفست راستى در اعتذار (توبه ) است . ايستادگى عقل ، در عبرت گرفتن است . ايستادگى معرفت راستى در افتخار (به دين ) است . ايستادگى سر، خوشنودى به جهان اسرار (غيب ) است . ايستادگى قلب ، راستى در يقين و شناخت خداوند جبار است .
پس ، ذكر زبان حمد و ثناى الهى است و ذكر نفس ، جهاد و تلاش است و ذكر روح ، بيم و اميد داشتن است و ذكر قلب ، صادق و يك رنگ بودن است و ذكر عقل ، تعظيم الهى و حيا و ورزيدن است . ذكر معرفت ، تسليم و رضاست . ذكر سر، بر ديدار و لقاى الهى است .
اين حديث را (ابو محمد عبدالله بن حامد) به صورت مرفوع از برخى از افراد صالح آورده است .
آن كه در اين خبر تدبر كند، حقايق غير قابل شمارش و اسرار فراوانى ، بر او ظاهر مى شود، پس تدبر كن و بصيرت بروز!)
اما خبر دوم ، كه در مصباح الشريعه آمده است .
(امام صادق عليه السلام فرموده : (آن كسى كه بحقيقت ياد خداست ، مطبع است و آن كه از او غافل است ، عصيانگر است . اطاعت كردن ، علامت هدايت است و سركشى ، نشانه گمراهى . ريشه هدايت يا گمراهى ، در ذكر و غفلت است . دل خود را، قبله زبانت قرار ده ! آن را به سخن وامدار، مگر آنچه قلبت گويد و عقلت موافق باشد و ايمانت رضايت دهد، كه خداوند، دانا به نهان و آشكار توست .
مانند محتضر، يا فرد ايستاده در حسابگاه بزرگ (عرض اكبر) باش ! و به جز اجراى اوامر الهى و دورى از نواهى او و توجه به وعد و وعيدهايش ، مشغول مباش ! و از آنچه به كار آخرت نمى آيد و به اجراى آن مكلف نيستى دورى كن ! قلبت را با آن اندوه بشوى ! (خدا را ياد كردن ) بايد به خاطر اين باشد كه او تو را ياد كرده است . (34) او، تو را ياد مى كند، با اينكه از تو بى نياز است ، و به ياد تو بودنش ، بزرگتر و مرغوبتر و ستوده تر و پيشتر از به ياد او بودن از جانب توست . اينكه بدانى ، او به ياد توست ، خضوع ، حيا و خرد ديدن خودت را، برايت به ارمغان مى آورد، در نتيجه ، كرم و فضل قديم او را درك مى كنى و عبادتهايت را – هر چند زياد باشد – در كنار نعمتهايش ناچيز مى شمارى و به آن توجه نخواهى داشت . اين ، خلوص در عبادت مى آورد.
(اما اگر) عبادتهايت را به حساب آورى ، و به آن غره شوى ، جز ريا و عجب و حماقت و درشتخويى و فراموشى فضل و كرمش ، برايت نخواهد ماند. با اين پندار بى پايه ، زياد نمى شود مگر دورى از خدا، و به دست نمى آيد از گذشت عمر تلف شده ، جز وحشت .
ذكر دو قسم است : ذكر خالص – با هماهنگى و موافقت دل – و ديگر، ذكر صادق – با نفى ياد غير او.
حضرت رسول صلى الله عليه و آله فرمود: (خداوندا! ما را توانايى احصاى حمد و ثناى تو نيست ، تو آنچنانى كه خود، حمد و ثناى خويش ‍ كرده اى .)
(در اين فرمايش گهربار) حضرت رسول صلى الله عليه و آله براى ذكر گويى اش – و خدا را ستايش كردن – به آگاهى اش بر اين حقيقت كه خداوند قبل از او، خود را ستوده ، ارزش و مقدارى قائل نيست ، حال كه رسول خدا صلى الله عليه و آله چنين فرموده ، ديگران به طريق اولى بايد، چنين باشند و چنين بينديشند. پس آن كه مى خواهد خدا را ياد كند، بايد بداند اگر خداوند توفيق (ياد خدا بودن ) را به بنده اى ندهد، هرگز (ياد خدا بودن ) از بنده سر نزند.
در اين حديث نيز تامل كن و از آن و از حديث اول غافل مباش ! اين دو حديث بايد همواره در يادت باشد، زيرا آن دو، دو درياى پر از جواهر اسرارند.
اما ذكرهاى زبانى ، بعضى از مهمترين و كاملترين آن عبادت است
O مداومت بر كلمه توحيد ( لا اله الا الله ).
از (اصبغ بن نباته ) روايت شده است :
(با حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام بودم . گذرمان به گورستان افتاد. حضرت در آنجا فرمود:
السلام على اهل لا اله الا الله ! من اهل لا اله الا الله . كيف وجدتم كلمه لا اله الا الله ؟ يا لا الله الا الله ؟ بحق لا اله الا الله ، اغفر لمن قال لا اله الا الله و احشرنا فى زمره من قال لا اله الا الله !
پس از آن فرمود: از رسول خدا صلى الله عليه و آله شنيدم كه مى گفت : هر وقت كسى به گورستان آيد و اين ذكر را بگويد، گناه پنجاه سال بر او بخشوده مى شود. به حضرت رسول صلى الله عليه و آله عرض شد: اگر كسى پنجاه سال گناه نداشت ، حضرت فرمود: گناهان پدر، مادر، برادران يا مسلمانان ديگر بخشود مى شود.)
كمترين مقدار ذكر ( لا اله الا الله ) صد مرتبه در روز است . از حضرت امام صادق عليه السلام روايت شده است .
(هر كس در هر روز صد بار ( لا اله الا الله ) بگويد، برترين مردم در آن روز است ، مگر فردى كه بيش از او، اين ذكر را بگويد.)
از طرف زيادتى ، اين ذكر را حدى نيست . (ابن قداح ) از امام صادق روايت كرده است كه آن حضرت فرمود: (چيزى نيست ، مگر اينكه آن را حدى است ، نماز را خدا واجب كرده و حد آن به پاداشتن همان مقدارپنچگانه – است روزه واجب ، حدش ، روزه داشتن ماه مبارك رمضان است ، حج ، حدش ، حج گزاردن – در ايام ويژه – است . اما ذكر را، حدى نيست و خداوند به كم آن راضى نيست و نهايتى را هم برايش ننهاده است .
حضرت ، آن گاه ، اين آيه را خواند: (اى كسانى كه ايمان آورده ايد، خدا را ياد كنيد، يادى بسيار و صبح و شام او را به پاكى بستاييد (35)))
و فرمود: (پدرم ، بسيار ذكر مى گفت ، با او راه مى رفتم ، او ذكر گو بود. با او مى خوردم ، او ذكر گو بود. اگر مردم با او سخن مى گفتند، آن ، بازدارنده از ذكر گويى پدرم نبود. مى ديدم زبانش به سقف دهانش مى خورد و مدام ( لا اله الا الله ) مى گفت . پدرم ما را جمع مى كرد، هر كس قرآن مى خواند، غير از آن از او چيزى طلب نمى كرد، اما آن كس را كه به خواندن قران مشغول نبود، امر مى كرد كه ذكر بگويد.)
خانه اى كه در آن قران خوانده شود، و ذكر الهى گفته شود، بركتش زياد مى شود و ملايكه نزد اهل خانه مى آيند و شياطين آنها را ترك مى كنند. آن خانه براى اهل آسمان مى درخشد، همانگونه كه ستارگان براى انسانها مى درخشند.
اما آن خانه اى كه در آن ، نه تلاوت قرآن مى شود و نه خدا ياد مى گردد، بركت اهل خانه كم مى شود و ملايكه آنها را ترك مى كنند و شياطين به نزد آنها مى شتابند.
حضرت فرمود: (مردى نزد رسول خدا صلى الله عليه و آله آمد و پرسيد: بهترين اهل مسجد كيست ، فرمود: آن كس كه (ذكر) بيشتر باشد.)
زينها از غفلت از معنا و مفهوم اين روايت شريف ! بلكه آن را – هميشه وجهه همت و تلاش خود قرار بده و قبله راهت كن ! و خوردن و آشاميدن و ديگر فعاليتهاى ضرورى دنيايى را، مانعى براى ذكر گويى تو نباشد! وابستگانت را – نيز – به آن امر كن ! بخصوص كسانى را كه خواندن نمى توانند.
اين گونه باش ، تا بر سعادت دو جهان ، دست يابى ! و اميد كه آخرين كلامت در دنيا، ذكر ( لا اله الا الله ) باشد و به واسطه آن ، توفيق ورود به بهشت يابى .
در خبر مستفيض است : هر كس ، آخرين سخنش لا اله الا الله باشد،