یوسف فاطمه! کی طنین دلنواز انا بقیه ا… تو از کعبه مقصود ، جانها را معطر می نماید. کی کعبه ،به خود می بالد وزمین بر قامت دلربایت طواف عشق می گذارد وجان در سعی وصفای نگاه تو محرم می شود ومناسک حج وقربان را بجای می آورد. برای آمدنت تمام دلهای عشاق دنیا را به ضریح چشمهای قشنگ …
ادامه نوشته »بنده خدا
با تو از خاطره ها سرشارم
با تو از خاطره ها سرشارم عصر جمعه، تو را کم دارم بي تو هر لحظه دلم می گیرد با تو تا آخر خط بیدارم
ادامه نوشته »گم کرده ام نشان حرم رهنما کجاست
گم کرده ام نشان حرم رهنما کجاست جا مانده ام ز قافله ها آشنا کجاست پهن است دامن من مسکین و این امید تا عابر قدیمی این جاده ها کجاست
ادامه نوشته »یوسف مصری نمی آید به كنعان دلم
یوسف مصری نمی آید به كنعان دلم بازسر را می گذارد غم به دامان دلم بی حضورچتر دستانت ببین یعقوب وار مانده ام امشب دوباره زیر باران دلم
ادامه نوشته »خمیده قامت صبرم قرار نتوانم
خمیده قامت صبرم قرار نتوانم دمی تحمل این اضطرار نتوانم بگو به قاصد شب،قامتم شکسته شده برای صبح وصال،انتظار نتوانم
ادامه نوشته »دلم هوای تو کرده است با تمام وجود
دلم هوای تو کرده است با تمام وجود تودرکدام دیاری توبا کدام بهار؟ تودر کجای زمینی چه دیر شد دیدار نشان کوی تو پرسیم از کدامین یار؟
ادامه نوشته »دوباره با نفس گرم يار خواهم رفت
دوباره با نفس گرم يار خواهم رفت به سوي منزل آن بيقرار خواهم رفت بسوي مستي چشمان منتظر با اشك به پيشواز نگاه نگار خواهم رفت
ادامه نوشته »از این زمانه خسته ام بیا که دلشکسته ام
از این زمانه خسته ام بیا که دلشکسته ام به حق مادری که منتظر شد و نیامدی
ادامه نوشته »با تمام شبنم چشمان خود
با تمام شبنم چشمان خود آب و جارو میکنم شهر دلم را جمعه ها من به طول جاده های بی سوار انتظار لاله میکارم امام من بیا …
ادامه نوشته »دروازه های نور را، بستند و ما و تیرگی،
دروازه های نور را، بستند و ما و تیرگی، کی می رسی و ناگهان، دروازه را وا می کنی ؟ باغ زمستان دیده ام، با شاخه هایی یخ زده کی تو بهار، ناگهان! ما را شکوفا می کنی ؟
ادامه نوشته »