بنده خدا

236، خير ناگهانى

236، خير ناگهانى قال اميرالمؤ منين عليه السلام : رُبَّ خَيْرٍ وَافَاكَ‏ مِنْ‏ حَيْثُ‏ لَا تَرْتَقِبُهُ. چه بسا خير و خوبى كه از جائى كه چشم اميد ندارى بتو مى رسد. عيون الحكم و المواعظ (لليثي) ؛ ص267 بسا خيريكه ناگه سويت آيد ****برويت باب خوشحالى گشايد زجاهائيكه چشم از وى ندارى ****كه آن را در حساب خويش آرى

ادامه نوشته »

235، فصل بهتر از وصل !

235، فصل بهتر از وصل ! قال اميرالمؤ منين عليه السلام : رُبَّ مُوَاصَلَةٍ خَيْرٌ مِنْهَا الْقَطِيعَةُ. چه بسا پيوند و وصلتى را بريدن بهتر از آن پيوند است . عيون الحكم و المواعظ (لليثي) ؛ ص267 بسا پيوند و وصلتهاى ناجور ****كه دارد مردمى را زنده در گور بريدن بهتر از پيوند باشد ****اگر قومى از آن خرسند باشد

ادامه نوشته »

234، اعتراف بهتر از پوزش

234، اعتراف بهتر از پوزش قال اميرالمؤ منين عليه السلام : ربَّ جُرْمٍ‏ أَغْنَى‏ عَنِ‏ الِاعْتِذَارِ عَنْهُ الْإِقْرَارُ بِه. چه بسا جرمى كه اقرار كردن به آن شخص را از پوزش خواستن از آن گناه بى نياز مى سازد. تصنيف غرر الحكم و درر الكلم ؛ ص195 بسا جرمى كه گر اقرار دارى ****ديگر مستغنى از هر اعتذارى زاقرار ار …

ادامه نوشته »

233، بيگانه نزديك

233، بيگانه نزديك قال اميرالمؤ منين عليه السلام : رُبَّ بَعِيدٍ أَقْرَبُ‏ مِنْ‏ كُلِ‏ قَرِيب‏ چه بسا شخص غريب بيگانه اى كه از هر قوم و خويش نزديكى نزديكتر است ! تصنيف غرر الحكم و درر الكلم ؛ ص430 بسا بيگانگان دور و تفكيك ****كه باشد بهر تو نزديك نزديك اگر چه از قرابت با تو دور است ****زكردارش بچشمت …

ادامه نوشته »

232، قاتل دانشمند

232، قاتل دانشمند قال اميرالمؤ منين عليه السلام : رُبَ‏ عَالِمٍ‏ قَتَلَهُ‏ عِلْمُهُ. چه بسا دانشمندى كه كردارش او را بكشتن دهد، چون بعملش عمل نكرده است . عيون الحكم و المواعظ (لليثي) ؛ ص266 چه بسيار عالمى كز علم خود زار ****بدست قاتل خود شد گرفتار بتن بس جامه زعلم بى عمل دوخت ****در آتش چون درخت بى ثمر …

ادامه نوشته »

231، نصف پيرى

231، نصف پيرى قال اميرالمؤ منين عليه السلام : التَّوَدُّدُ نِصْفُ‏ الْعَقْلِ‏ وَ الْهَمُ‏ نِصْفُ الْهَرَمِ وَ قِلَّةُ الْعِيَالِ أَحَدُ الْيَسَارَيْن‏. يكى از دو آسايش ، نانخوران كم داشتن ، دوستى با مردم نصف عقل ، و غصه خوردن نصف پيرى است . تحف العقول ؛ النص ؛ ص221 دوره آسايش و يك كم عياليست ****دگر زان خرج و دخل …

ادامه نوشته »

230، انسان بيچاره !

230، انسان بيچاره ! قال اميرالمؤ منين عليه السلام : مِسْكِينٌ ابْنُ آدَمَ مَكْتُومُ‏ الْأَجَلِ‏ مَكْنُونُ‏ الْعِلَلِ‏ مَحْفُوظُ الْعَمَلِ تُؤْلِمُهُ الْبَقَّةُ وَ تَقْتُلُهُ الشَّرْقَةُ وَ تُنَتِّنُهُ بيچاره فرزند آدم كه اجلش پنهان ، و در درد و الم پيچيده شده و عملش ثبت است ، از نيش پشه در آزار است ، اگر آب در گلويش بماند مى ميرد عرق …

ادامه نوشته »

229، تكبير چرا؟

229، تكبير چرا؟ قال اميرالمؤ منين عليه السلام : مَا لِابْنِ آدَمَ وَ [الْفَخْرُ] الْفَخْرِ أَوَّلُهُ‏ نُطْفَةٌ وَ آخِرُهُ‏ جِيفَةٌ وَ لَا يَرْزُقُ نَفْسَهُ وَ لَا يَدْفَعُ حَتْفَه‏ اولاد آدم را چه جاى افتخار و ناز است ؟ كسيكه اولش نطفه و منى و آخرش ‍ لاشه گنديده است ، و نمى تواند بخودش روزى رساند و نه مرگ را …

ادامه نوشته »

228، الهام علم

228، الهام علم قال اميرالمؤ منين عليه السلام : إِذَا أَرْذَلَ اللَّهُ عَبْداً حَظَرَ عَلَيْهِ الْعِلْم‏. زمانى كه خداوند بنده‏اى را خوار كند دانش را از او منع نمايد. نهج البلاغة (للصبحي صالح) ؛ ص526هم سازد. چو باشد بنده اى محبوب معبود ****به قلبش ديده عملش شود جود دگر توفيقش از علم و عمل هست ****و اندر راه خوشبختى كند …

ادامه نوشته »

227، حفظ اعتماد

227، حفظ اعتماد قال اميرالمؤ منين عليه السلام : وَ مَنْ ظَنَّ بِكَ خَيْراً فَصَدِّقْ‏ ظَنَّه‏. آنكه تو را نيك پندارد، گمانش را نسبت به خود حفظ كن ، با وى جز به راه نيكى مرو، كه اگر رفتى اطمينان از ميان مردم مى رود. تحف العقول ؛ النص ؛ ص82 هر آنكس ظن نيكو بر تو دارد ****گمانش را …

ادامه نوشته »