اسلام شناسی -شهدا

 با تمام وجود درک کرده ام که عشق واقعي، تويي و شهادت بهترين راه دست يافتن به اين عشق است. شهيد احمد کاظمي خاطره  تير بار عراقي هاهمه را کلافه کرده بود. آمده بود پشت خاکريز نقشه را پهن کرده بودو فکر مي کرد.کسي باور نمي کرد فرماده لشکر آمده باشد خط. شهيد حسن باقري

 آنهايي كه ولايت فقيه را قبول ندارند در هر مقامي كه باشند سرنگون خواهند شد. شهيد دکتر بهشتي خاطره  اسم چمران معروف تر از خودش بود. وقتي عکسش رسيد دست اسرائيلي ها ، با خودشان فکر کردند « اين همان يارو خبر نگاره نيست که مي آمد از اردوگاه ما گزارش بگيرد؟! » آن ها هم براي سرش جايزه گذاشتند. …

آنان كه در جبهه حضور يافتند، امام زمان عج را زيارت کردند از ياران امام زمان عج هستند ولي آنان که در جبهه نيامدند شيطان را زيارت کردند. شهيد برات قرجه خاطره  آمده بود مرخصي، کلي هم مهمان آورده بود. هرچه مادر اصرار مي کرد« اين ها مهمونت اند، تازه از جبهه اومده ن ،زشته .« مي گفت« نه! فقط …

آنان كه به دنبال هوسها و شهوات و عيش و خوشيها و آنان كه به دنبال فرهنگهاي الحادي و فساد استعماري و بي حياتي و بي شرمي مي روند، و آنان كه به هر طريق احتكار و گرانفروشي مي كنند و به ترويج فرهنگ غربي از راه ژورنالها و نوارها و فيلمها و كتابها مي پردازند، در راه شهوات دنيوي، …

آنان را که از مرگ مي ترسند ، از کربلا مي رانند. شهيد سيد مرتضي آويني خاطره  نگاهش را دوخته بود يک گوشه ، چشم بر نمي داشت. مثل اين که تو دنيا نبود . آب مي ريخت روي سرش ، ولي انگار نه انگار . تکان نمي خورد . حمام پيران شهر نزديک منطقه بود. دوتايي رفته بوديم که …

با سلام به خانواده ى شهداى گران قدر ميهن اسلاميمان، كه با دادن پاره هاى جگرگوشه شان موجب بارور شدن نهال انقلاب شدند. شهيد نريمان حميدى زاده خاطره  شروع رندگيمان ساده بود و در عين حال باصفا.نمي شد گفت خانه!دو تا اتاق اجاره كرده بوديم كه نه آشبزخانه داشت نه حمام! كنار يكي از اتاقها يك تو رفتگي بود كه …

آگاه باشيد! نه دنيا براى شما باقى مى ماند، و نه شما در آن باقى خواهيد ماند. و اگر شما را به خود فريب داد، از بدى خويش هم برحذر داشته است. شهيد اسماعيل جان احمدى گل خاطره قبل از حرکت از اردوگاه گفتند که حاج همت گفته است تو و مهدي خندان حق شرکت در عمليات را نداريد. وقتي …

آگاه باشيد كه ظواهر زندگى دنيا شما را غافلگير نكند، از اخلاق رذيله بپرهيزيد. شهيد پرويز محمدى خاطره  شهيد ابوالحسني را بچه ها دايي صدا مي زدند. اين اواخر ريشش حسابي بلند شده بود. شايد يك قبضه! ـ دايي! ماشاءالله چه ريشي بلند كرده اي! ـ اگر از پل بگذرد ريش است والا پشم هم نيست!

 کلام شهداء اين را بدانيد كه اين مردم و خانواده شهدا بودند كه مسؤوليت به شما دادند و امروز خدمت در همچنين مملكتى، بسيار مسئوليت دارد. شهيد صفرعلى رضايى خاطره  بار اولش نبود كه فيلم بازي مي كرد. آن قدر هم نقشش را دقيق اجرا مي كرد كه براي هزارمين بار هم آدم گولش را مي خورد. ميكروفون را دست …

 کلام شهداء اگر به اميد خدا، شهادت نصيب من شد، سعادت دنيا و آخرت شامل حال من شده، كه در راه خدا شهيد شدم. شهيد يوسف اركانى خاطره داشت محوطه رو آب و جارو مي کرد.به زحمت جارو رو ازش گرفتم.ناراحت شد و گفت : بذار خودم جارو کنم،اينجوري بدي هاي درونم هم جارو ميشن کار هر روز صبحش بود،کار …