معصوم شناسی(اهل بیت عليه السلام)

دانش آموزی بزرگ و معلّمی بزرگ‎تر

دانش آموزی بزرگ و معلّمی بزرگ‎تر بزنطی می‎گوید: نامه ای را که امام رضا (ع) به فرزندش، جوادالائمه (ع)، نوشته بود، خواندم که در آن آمده بود: ابوجعفر! به من گفته‎اند هنگام بیرون رفتن از خانه، اطرافیانت تو را از در کوچک بیرون می‎برند و این به دلیل بخل آنان است که می‎ترسند خیر تو به کسی برسد، من تو را …

ادامه نوشته »

اگر زنده بمانيد…

اگر زنده بمانيد… امام موسى كاظم (ع) مى فرمايد:هنگامى كه پنجمين فرزندم (امام زمان ) غايب شد، مواظب دينتان باشيد مبادا كسى دينتان را بربايد و از دين خارج شويد. فرزندم ناگزير غيبتى خواهد داشت، به گونه اى كه عده اى از مؤ منان از عقيده خود بر مى گردند و غيبت امتحانى است كه خداوند بندگانش را به وسيله آن …

ادامه نوشته »

دلجويى امام جواد (ع) از متهمی که مجرم نبود.

دلجويى امام جواد (ع) از متهمی که مجرم نبود. على بن جرير مى گويد: خدمت امام جواد (ع) نشسته بودم گوسفندى از خانه امام گم شده بود. يكى از همسايه هاى امام را به اتهام دزدى گرفته كشان كشان نزد حضرت جواد (ع) آوردند. امام فرمود: واى بر شما او را رها كنيد! او دزدى نكرده است، گوسفند در خانه فلان كس ‍است، …

ادامه نوشته »

نیکوکاری و بهترین شادمانی

نیکوکاری و بهترین شادمانی مرد نيكوكارى در حال نشاط و خوشحالى خدمت امام جواد (ع) رسيد، حضرت فرمود: چه خبر است كه اين چنين مسرور و خوشحالى ؟ آن مرد عرض كرد: فرزند رسول خدا! از پدر شما شنيدم كه مى فرمود: بهترين روز شادى انسان روزى است كه خداوند توفيق انجام كارهاى نيك و خيرات و احسانات به او دهد …

ادامه نوشته »

داستان روغن فروش‏ (2)

داستان روغن فروش‏ (2) پيامبر (ص)براى او دعا كرد و پاسخ خوبى به او داد، و پس از آن پيامبر (ص)چند روز را گذرانيد بى‏آنكه او را ببيند، پس از حال او جويا شد. بديشان عرض كردند: يا رسول اللَّه! چند روزى است كه او را نديده‏ايم. پس رسول خدا (ص)كفش بر پاى كرد و اصحابش نيز با او كفش …

ادامه نوشته »

داستان روغن فروش‏ (1)

داستان روغن فروش‏ (1) امام صادق (ع) فرمود: مردى بود كه روغن زيتون مى‏فروخت و پيامبر اكرم (ص)را دوست مى‏داشت او هر گاه مى‏خواست دنبال كارى برود نخست پيامبر (ص)را ديدار مى‏كرد و اين شيوه از او شهرت يافته بود، و هر گاه نزد رسول خدا (ص)مى ‏آمد آن حضرت (ص)گردن مى‏ كشيد تا آن مرد او را ببيند. يك روز …

ادامه نوشته »

گنجينه بردباري (2)

گنجينه بردباري (2) امام(ع) با چهره‏ای گشاده در پاسخ بریحه فرمود: «نزدیک‏ترین راه برای شکایت از تو، این بود که دیشب شکایت تو را به درگاه خدا عرضه کنم و من شکایتی را که نزد خدا کرده‏ام، نزد غیر خدا و پیش بندگانش عرضه نخواهم کرد.» بریحه که رأفت و بردباری امام را در مقابل سعایت‏ها و موضع زشتی که …

ادامه نوشته »

گنجينه بردباري (1)

گنجينه بردباري (1) «بریحه عباسی» گماشته دستگاه حکومتی و امام جماعت دو شهر مکه و مدینه بود. او از امام هادی(ع) نزد متوکل سخن چینی و سعایت کرد و برای او نگاشت: «اگر مکه و مدینه را می‏خواهی، علی بن محمد(ص) را از این دو شهر دور ساز؛ زیرا مردم را به سوی خود فرا خوانده و گروه بسیاری نیز …

ادامه نوشته »

گريه امام صادق (ع) بر غيبت امام زمان (عجل الله فرجه)

گريه امام صادق (ع) بر غيبت امام زمان (عجل الله فرجه) سدير صيرفى مى گويد: من با سه نفر از صحابه محضر امام صادق رسيديم، ديديم آن بزرگوار بر روى خاك نشسته و مانند فرزند مرده جگر سوخته گريه مى كرد. آثار حزن و اندوه از چهره اش نمايان است، اشك می ریزد، و چنين مى فرمود: سرور من غيبت (دورى …

ادامه نوشته »

شكافنده علوم

شكافنده علوم چون حضرت باقرالعلوم (ع) به دنيا آمد، امام سجّاد صلوات اللّه عليه فرمود: فرزندم ، باقرالعلوم را بياوريد. در اين هنگام يكى ديگر از فرزندانش اظهار داشت : چرا اين نوزاد را به عنوان باقر مطرح نمودى ؟ امام سجّاد (ع) سر به سجده نهاد و پس از آن كه سر از سجده برداشت ، فرمود: اين نوزاد امام و …

ادامه نوشته »