اقسام پانزدهگانه اسم اسم جنس و علم و معرب و هم تابع او مبنى و تثنيه و جمع و معرف نكره چه مذكر چه مونث چه مصغر منسوب وان دگر اسم عدد دان دگر متصله و آن پنج تا است كه عبارتند از: مصدر، اسم فاعل ، اسم مفعول ، صفت مشبهه و افعل التفصيل .
ادامه نوشته »کتاب : حكايت هاى گلستان سعدى به قلم روان
180. يا بخشنده باش يا آزادمرد
180. يا بخشنده باش يا آزادمرد از حكيم فرزانه اى پرسيدند: با اينكه خداوند چندين درخت مشهور و بارور آفريده است ، مردم هيچ كدام از آنها را به عنوان ((آزاد)) ياد نكنند، مگر درخت ((سرو)) را با اينكه اين درخت ميوه ندارد، حكمت چيست كه تنها اين درخت را آزاده خوانند و از او به نيكى ياد نمايند؟!(447) به …
ادامه نوشته »179. محروميت اهل كمال از زينتهاى دنيا
79. محروميت اهل كمال از زينتهاى دنيا از يكى از بزرگان پرسيدند: ((با اينكه دست راست داراى چندين فضيلت و كمال است ، چرا بعضى انگشتر را در دست چپ مى كنند؟)) او در پاسخ گفت : ((مگر نمى دانى كه هميشه اهل كمال و صاحبان فضل ، از نعمتهاى دنيا محروم هستند؟!)) آنكه حظ آفريد و روزى داد يا …
ادامه نوشته »178. نيكى به بدان ، براى هدايت آنها
178. نيكى به بدان ، براى هدايت آنها پارسايى در مناجات خود مى گفت : ((خدايا! بر بدان رحمت بفرست ، اما نيكان خود رحمتند و آنها را نيك آفريده اى . )) از اين رو مى گويند: فريدون (شاه باستانى كه بر ضحاك ستمگر پيروز شد و خود به جاى او نشست ) دستور داد خيمه بزرگ شاهى براى …
ادامه نوشته »177. صبر و حوصله لقمان در سؤ ال نكردن
177. صبر و حوصله لقمان در سؤ ال نكردن لقمان ديد آهنى در دست حضرت داوود عليه السلام است و همچون موم در نزد او نرم مى شود و او هرگونه بخواهد آن را مى سازد، چون مى دانست كه بدون پرسيدن ، معلوم مى شود كه داوود عليه السلام چه مى خواهد بسازد. از او سؤ ال نكرد، بلكه …
ادامه نوشته »176. آموختن خاموشى از حيوانات
176. آموختن خاموشى از حيوانات نادانى مى خواست به الاغى سخن گفتن بياموزد، گفتار را به الاغ تلقين مى كرد و به خيال خود مى خواست سخن گفتن را به الاغ ياد بدهد. حكيمى او را ديد و به او گفت :
ادامه نوشته »175. اعتدال در نيكى
175. اعتدال در نيكى چوپانى پدر خردمندى داشت . روزى به پدر گفت : ((اى پدر دانا و خردمند! به من آن گونه كه از پيروان آزموده انتظار مى رود يك پند بياموز!)) پدر خردمند چوپان گفت : ((به مردم نيكى كن ، ولى به اندازه ، نه به حدى كه طرف را لوس كند و مغرور و خيره سر …
ادامه نوشته »174. دعواى خنده آور يهودى و مسلمان
174. دعواى خنده آور يهودى و مسلمان هر كس عقل و خرد خود را نزد خود كامل و تمام فرض مى كند و فرزندش را زيبا تصور مى نمايد. يك نفر يهودى با مسلمانى نزاع مى كرد. از گفتگوى آنها خنده ام گرفت و مسلمان خشمگينانه به يهودى مى گفت : ((الهى اگر اين سند من درست نيست مرا …
ادامه نوشته »173. كيفر ثروتمند دست تنگ و پاداش ثروتمند بخشنده
173. كيفر ثروتمند دست تنگ و پاداش ثروتمند بخشنده حضرت موسى عليه السلام به قارون (سرمايه دار مغرور عصرش )چنين نصيحت كرد: نيكويى و احسان كن ، همانگونه كه خداوند به تو نيكى و احسان نموده است . )) قارون نصيحت موسى عليه السلام را نشنيد و فرجام كارش را شنيدى كه به عذاب الهى گرفتار شد، (كه زمين ، …
ادامه نوشته »172. نيكبخت و بدبخت كيست ؟
باب هشتم : در آداب صحبت و همنشنى 172. نيكبخت و بدبخت كيست ؟ از عاقلى پرسيدند: نيكبخت كيست و بدبختى كدام است ؟ در پاسخ گفت : ((نيكبخت آن است كه خورد و كشت كرد. بدبخت آن كسى است كه مرد و گذاشت . )) مكن نماز بر آن هيچ كس كه هيچ نكرد(441) كه عمر در سر تحصيل …
ادامه نوشته »