كتاب : گنجينه جواهر يا كشكول ممتاز

معما يا چيستان به نام محمد

معما يا چيستان به نام محمد خم چو نگون گشت يكى قطره ريخت هوش زمدهوش محبت گريخت توضيح : نگون شدن لفظ خم يعنى آن را بر عكس كنيم كه مى شود (مخ ) و قطره اش بريزد يعنى نقطه آن را بر داريم مى شود (مح ) و لفظ (هوش ) كه از كلمه (مدهوش ) برداريم مى شود …

ادامه مطلب

جناس خطى

جناس خطى رجب ز حب رخت رخت بر گرفت و برفت بساط سبزه لگد كوب شو بپاى نشاط تير و تبر ببر ببر پير تيزگر گو تيره كن چنان تبر از تير تيزتر مگو كه اهل تعشق بعشق در مانند دو چشمان تو با دامست يا دامست مرغان را بز نر بر بز نر گر بجهد من چه كنم .

ادامه مطلب

از بيژن ترقى

از بيژن ترقى بازآ كه هنوز نيمه جانى باقيست زان كشته بى نشان نشانى باقيست جز دل همه ترك آشنائى كردند اى اشك بيا كه همزمانى باقيست زان پرپر سوز من آهى برخاست گردى ز گذشت كاروانى باقيست آن كشتى اميد من آخر بشكست تنها زسينه باغبانى باقيست دل رفت و ز پيكرم همين بماند زان طائر رفته آشيانى باقيست …

ادامه مطلب

ما از سر تقصير و خطا در نگذشتيم

ما از سر تقصير و خطا در نگذشتيم (75) آن گروهى كه بتحقيق زاهل نظرند بود و نابود جهان را به جوى هم نخرند پاك مردان خدا را كه تو بينى بجهان ز سراى دگر و شهر و ديار دگرند قوم باقى طلبان بين كه در اين دار فنا در تعجب شده بر خلق جهان مى نگرند جان فداى ره …

ادامه مطلب

ما شب شد و روز آمد بيدار نگشتيم

ما شب شد و روز آمد بيدار نگشتيم عبرت نگرفتيم ز همسايه كه بگذشت وز خواجه فلان با همه پيرايه بگذشت وز سايه آن كاخ فلك پايه كه بگذشت افسوس بر اين عمر گرانمايه كه بگذشت  

ادامه مطلب

پهلوى كبائر حسناتى ننوشتيم

پهلوى كبائر حسناتى ننوشتيم هر روز و شب و شام و صباح دگر آمد ما را همه دم نقش دگر در نظر آمد افسوس كه در خواب گران عمر سر آمد پيرى و جوانى چو شب و روز در آمد  

ادامه مطلب