79. پهلوان تن و ناتوان جان به پهلوان زورآزمايى در يك ماجرايى ناسزا گفت . پهلوان عصبانى و خشمگين شد، به طورى كه بر اثر خشم ، كف از دهانش بيرون آمده بود و با هيجان شديد بر سر ناسزاگو فرياد مى كشيد، صاحبدلى از آنجا عبور مى كرد، پرسيد: ((اين پهلوان چرا اين گونه عصبانى و خشم آلود شده …
Read More »کتاب : حكايت هاى گلستان سعدى به قلم روان
78. سزاى گردنفرازى و نتيجه فروتنى
78. سزاى گردنفرازى و نتيجه فروتنى در شهر بغداد، بين پرچم و پرده (آويزان در درگاه كاخ شاه ، يا روپوش او هنگام خواب )دشمنى و كشمكش لفظى در گرفت ، پرچم به پرده گفت : من و تو هر دو غلام و چاكر شاه هستيم ، من لحظه اى از خدمت شاه نياسوده ام ، همواره در سفر و …
Read More »77. صبر و تحمل در برابر نااهلان
77. صبر و تحمل در برابر نااهلان گروهى از افراد بى پروا و بى بند و بار، به سراغ عارف وارسته اى آمدند و به او ناسزا گفتند و او را كتك زدند و رنجاندند، او نزد مرشد راه شناس خود رفت و از وضع نابسامان روزگار، گله كرد. مرشد راه شناس به او گفت : اى فرزند! لباس عارفان …
Read More »76. پند گرفتن از گفتار واعظان
76. پند گرفتن از گفتار واعظان دانشمندى به پدرش گفت : هيچ يك از گفتار به ظاهر آراسته اين واعظان در من اثر نمى كند، از اين رو كه گفتارشان با رفتارشان هماهنگ نيست . (واعظ بى عمل هستند) ترك دنيا به مردم آموزند خويشتن سيم و غله اندوزند(218) عالمى را كه گفت باشد و بس هر چه گويد نگيرد …
Read More »75. دستور براى رفع مزاحمت مردم
75. دستور براى رفع مزاحمت مردم يكى از مريدان نزد پير مرشد خود آمد و گفت : ((چه كنم كه از دست مردم در رنج مى باشم ؟! آنها زياد نزد من مى آيند و وقت عزيز مرا مى گيرند )) پير مرشد به او گفت : ((به اين دستور عمل كن تا از دور تو پراكنده گردند و آن …
Read More »74. گرسنه را نان تهى ، كوفته است
74. گرسنه را نان تهى ، كوفته است مسافر فقيرى خسته و گرسنه به سرايى رسيد، ديد مجلس باشكوهى است ، گروهى به گرد هم آمده اند و ميزبان بزرگوار از ميهانان پذيرايى مى كند و مهمانان هر كدام با لطيفه و طنز گويى مجلس را شاد و بانشاط نموده اند.
Read More »73. پارسا يعنى وارسته از دلبستگى به دنيا
73. پارسا يعنى وارسته از دلبستگى به دنيا پادشاهى دچار حادثه خطيرى شد. نذر كرد كه اگر در آن حادثه پيروز و موفق گردد. مبلغى پول به پارسايان بدهد. او به مراد رسيد و كام دلش بر آمد. وقت آن رسيد كه به نذرش وفا كند، كيسه پولى را به يكى از غلامان داد تا آن را در تامين مخارج …
Read More »باب سوم : در فضيلت قناعت
باب سوم : در فضيلت قناعت 85. نعمت بزرگ قناعت سائلى از اهالى مغرب (قسمتهاى آفرقاى شمالى ) در شهر حلب (واقع در سوريه ) بازرگانان عرب آمد و گفت : ((اگر شما انصاف مى داشتيد، و ما قناعت ، رسم سؤ ال و گدايى از جهان برداشته مى شد.)) اى قناعت ! توانگرم گردان كه وراى تو هيچ نعمت …
Read More »71. غم نان و عيال ، عامل بازدارى از سير در عالم معنى
71. غم نان و عيال ، عامل بازدارى از سير در عالم معنى يكى از شاهان ، از عابدى عيالمند پرسيد: ((ساعات شبانه روز خود را چگونه مى گذرانى ؟ )) عابد جواب داد: ((همه شب را با مناجات و سحر را با دعاى روا شدن حاجتها مى گذرانم و همه روز در فكر مخارج زندگى و تاءمين معاش اهل …
Read More »70. گله از همسر ناسازگار
70. گله از همسر ناسازگار با كاروان ياران به سوى دمشق رهسپار شديم . به خاطر موضوعى از آنها ملول و دلتنگ شدم . تنها سر به بيابان بيت المقدس نهادم و با حيوانات بيابان ماءنوس شدم . سرانجام در آنجا به دست فرنگيان (203)
Read More »