بایگانی برچسب: كتاب : گنجينه جواهر يا كشكول ممتاز

لطيفه50

لطيفه سلطان محمد خوارزم شاه پادشاه متصلبى و سنى متعصبى بود، چون به سبزوار رسيد دستور قتل عام داد چون شنيده بود اينان شيعيان متعصبى هستند بطوريكه به حكم مصلحت هم حاضر نيستند نام يكى از خلفاى سه گانه را بر خود نهند، گفت : سه روز مهلت مى دهم ، اگر يك تن همنام يكى از خلفا را تحويل …

ادامه نوشته »

چشم و نظر حق است

چشم و نظر حق است در كتاب طب ائمه از امام صادق عليه السلام نقل شده : كه كسى كه از برادر دينى اش خوشش آيد بسم الله يا الله اكبر بگويد زيرا چشم زدن و نظر تنگى حق است ، و باز فرمود: اگر قبرها براى شما شكافته شود هر آينه خواهيد ديد كه بيشتر مردگان شما با چشم …

ادامه نوشته »

سلمان فارسى و تكلمش با مردگان

سلمان فارسى و تكلمش با مردگان در بحارالانوار مجلسى و در مناقب شاذان بن جبرئيل از اصبغ بن ثباته است كه گفت : روزى با سلمان فارسى بودم كه امير مدائن بود در زمان خلافت حضرت اميرالمؤ منين (ع ) و مريض شد، بمرضى كه به همان مرض وفات يافت ، هنگامى كه مرض او شديد شد، گفت : اى …

ادامه نوشته »

لطيفه49

لطيفه يكى از بزرگان شام كه در اصفهان بود نقل كرد، مردى از اهل شام بر من وارد شد من او را روزى با خود به حمام بردم و در حمام مردى از اهل اصفهان بود، پس عرب شامى بادى صدادار از خود خارج نمود، پس ‍ من بر او فرياد زدم كه اين چه كارى بود كردى ؟ او …

ادامه نوشته »

بهلول و ابوحنيفه

بهلول و ابوحنيفه در كتابها نقل شده كه بهلول روزى به مسجد آمد ديد ابوحنيفه دارد درس مى دهد، و در ميان صحبتهايش گفت : امام صادق (ع ) چيزهائى مى گويد كه من از كلام او تعجب مى كنم . 1- مى گويد خداوند تبارك و تعالى موجود است ولى نه در دنيا و نه در آخرت ديده نمى …

ادامه نوشته »

لطيفه48

لطيفه مرحوم علامه سيد نعمت الله جزائرى گويد: در زمان ما يكى از صوفيه (كه به آنان پير مى گويند) در اصفهان بود، براى من نقل كردند كه مردى پسر بچه اى آنان نمكى و زيبا داشت ، او را آورد در نزد اين پير تا به او ورد و ذكر بياموزد و به او گفت : اين پسر بچه …

ادامه نوشته »

تربت امام حسين

تربت امام حسين مرحوم علامه سيد نعمت الله جزائرى صاحب كتاب زهر الربيع گويد: چشمم ضعيف و كم ديد شده بود، پس رفتم در كربلاء و در زير گنبد حضرت سيدالشهداء عليه السلام زيارت عاشورا را خواندم پس در روز دوم يا سوم كه در آنجا بودم وقتيكه زوار خارج شدند خدام روضه مطهره آن حضرت آنجا را جارو نمودند …

ادامه نوشته »

حج خانه خدا و حج صاحب خانه

حج خانه خدا و حج صاحب خانه شخص عارفى از اولياء خدا سالى اراده سفر حج نمود، پسرى داشت پرسيد پدرجان كجا اراده دارى ، گفت : به زيارت خانه خدا مى روم ، پسر خيال كرد كه هر كس خانه خدا را ببيند خدا را هم مى بيند، گفت : پدرجان مرا نيز همراه خود ببر، پدر گفت : …

ادامه نوشته »

لطيفه47

لطيفه روزى عربى به ديار عجم آمد اتفاقا ماه محرم بود و همه جا مجالس ‍ عزاى حضرت امام حسين عليه السلام بر پا بود و غذا و طعام هاى چرب و شيرين و چاى و شربت مى دادند او تعجب كرده و پرسيد چه ماهى است ؟ به او گفتند: ماه محرم الحرام است ، او رفت و سال …

ادامه نوشته »

لطيفه46

لطيفه روزى به ناصرالدين شاه خبر دادند كه در شهر مردى شياد و كلاه بردارى پيدا شده است كه گوش آدمهاى زيرك را مى برد، از اين قرار آدمهاى ساده لوح حسابشان معلوم است شاه از شنيدن اين خبر بسيار عصبانى شد، فورا دستور داد كه او را به هر قيمتى است دستگير كرده و به حضور بياورند، يك ساعت …

ادامه نوشته »